جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
آیا رژیم ولایت مطلقه نظامی شیعی است؟

تاريخ انتشار : 12/16/2013



علی صبا
ویژه رسام
رژیم جمهوری به اصطلاح اسلامی ایران از آغاز تأسیس تا کنون از اعمال هیچ گونه محدودیت، فشار وتعدی به حقوق شهروندان ایرانی از هرصنف، قومیت ومذهبی فروگذار نکرده است، اما شاید برای بسیاری، رفتار به غایت وحشیانه رژیم مطلقه ایران با شیعیان ایران، بعنوان اکثریت مطلق ایرانیان، تعجب برانگیز والبته پرسش برانگیز باشد.
نگاهی به فهرست بلندبالای اسامی مراجع تقلید شیعه وروحانیون شیعی که در روزگارنظام به ظاهر شیعی مطلقه به حصر،زندان، شکنجه وحتی مرگ گرفتار آمده اند، نشان می دهد که رنج شیعیان این کشور شیعی اگر بیشتر از دیگر هم وطنان خود نبوده، از ستم روا رفته برآنان کمتر هم نبوده است.
طی سالهای سیاه استبداد مذهبی حتی درمقاطعی که نظام بنا به ضرورتی ویا به اقتضای وضعیتی خاص مخالفان غیرمذهبی خود را تحمل می نمود وبه عناوین مختلف با آنان مدارا می کرد، منتقدان مذهبی شیعه وبرخاسته از میان حوزۀ علمیه شیعی به شدیدترین وجه ممکن مورد تعرض وآزار قرار می گرفتند. ذکر تمامی این اسامی در این وجیزه نمی گنجد، اما بیگمان مراجع و بزرگانی همچون آیات عظام شریعتمداری، شیرازی، طباطبایی قمی، منتظری، خاقانی سلسله جنبانان این حرکت اعتراضی برخاسته از درون نهاد رسمی دینداری در مذهب تشیع بودند که نظام در برخورد با آنها از هیچگونه ابزاری برای سرکوبشان چشم نپوشید!
حصر، زندان، شکنجه، جلوگیری از معالجه، اعتراف گیری، دستگیری فرزندان واطرافیان راهکارهایی بودند که هیچگاه نظام همه را یکباره ویکجا درباره مخالفان خود اعمال ننمود، اما نسب به مخالفان مذهبی ومراجع از کاربرد یکجای تمامی این شیوه های غیرانسانی دریغ نورزید.
دراین میان اما، پرسشی که رخ می نماید آنست که علیرغم آنکه نظام جمهوری به اصطلاح اسلامی رژیم سیاسی وحقوقی خود را برمبنایی به ظاهر شیعی وبا استظهار به حکومت ملبسان به لباس شریعت شیعی بنا نهاده است، چرا حتی آشکار حقوق مذهبیون از میان شیعیان را نیز به رسمیت نشناخته ونقض می نماید. در این مجال وکوتاه نوشته البته در صدد اثبات این نکته نیز نیستم که حتی از لحاظ حقوقی وسیاسی نیز شالوده های رژیم کنونی حاکم برایران ریشه در مذهب تشیع ندارد، بلکه نظامی کاملا برگرفته ووامدار گفتمان سنی مذهبان درباب حکومت وامارت است. آنچه در این نوشتار نگارنده این سطور درپی توجه دادن مخاطبان به آن خواهد بود، این واقعیت است که؛ برخلاف ادعای تبلیغات ماشین رسانه ای حاکمیت کنونی، تضمین وحمایت از مصالح مذهب شیعه به هیچ روی به بقا یا عدم بقای چنین رژیمی نداشته وندارد، چرا که اساسا کانون توجه رژیم واولویت های آن نه مذهب شیعه بلکه تنها وتنها در چهارچوب تدوام حکومت جهل وجور وفساد تعبیر وتفسیر می شود.
رژیم جمهوری اسلامی بارها وبارها، چه در عرصه مذهبی وچه در عرصه سیاست داخلی وخارجی نشان داده است که به هیچ روی رژیمی در جهت ترجیح واعتلای مذهب تشیع نبوده ونیست. شواهد وگواهان براین مدعا فراوانند. در عرصه سیاست داخلی همچنان درآغاز نیز سخن از آن رفت، رژیم جمهوری اسلامی تمامی انواع محدویتهای سیاسی ومذهبی را بر رجال حوزه ومردان دین روا داشته است. در عرصه های دیگر، وابسته ساختن حوزه علمیه به قدرت، حکومتی کردن ساختار مرجعیت وقاطبه مراجع، از میان بردن تدریجی هیأتها ومراکز مذهبی مستقل منتقد وغیر حکومتی وحتی حکومتی کردن امور مردمی وخود جوش همانند مداحی وعزاداری، همه گی از اقدامات غیرمذهبی وبلکه شیعه ستیزانه حکومت کنونی اند.
درگیر کردن حوزه وحوزویان وتربیت طلاب حکومتی که از لحاظ بنیه علمی مذهبی در سطحی نازل قرار داشته ووظیفه آنها دفاع از بدعت ولایت مطلقه وشخص رهبری تعریف شده است، ارمغان سیاه حاکمیت فعلی برای مذهب تشیع بشمار می آیند که روی گردانی روزافزون جوانان از مذهب از پیامدهای شوم آن هستند. 
درچنین فضایی حتی اظهار نظرهای درون مذهبی ومربوط به امور دینی صرف نیز باید با مجوز حکومت واز مجرای منصوبان رهبری صورت بگیرد وبحث وتدقیق فقیهانه جای خود را به نظریات از پیش تعیین شده والبته لازم الاتباع حکومتی می دهد. ایجاد محدودیت برای علمای سنتی وایجاد محدودیت برای پاسخگویی علمی ومستدل به شبهات دیگر مکاتب ومحصور نمودن این نقش در قامت علمای ساخته وپرداخته حکومت از دیگر شواهد غیر شیعی بودن ومآلا ضد شیعی بودن حاکمیت کنونی اند.
دراین میان اما، اگر به سیاست خارجی رژیم نیم نگاهی بیندازیم درخواهیم یافت که اعتلای مذهب وحمایت از مصالح شیعیان، طی سالهای متمادی نه تنها جایگاهی در سیاست رژیم نداشته، بلکه بعضاً در بزنگاههای حساس رژیم از مصالح عمومی شیعیان چشم پوشیده ودر معاملات وچانه زنی های سیاسی خود حتی با گروههای سنی وحتی سلفی، شیعیان را قربانی ساخته است. البته دراینجا سخن آن نیست که در هنگام تعارض میان مصالح مذهبی ومنافع ملی کدامیک باید برتری داده شود، بلکه سخن در این است که اولا این تعارض میان مذهب وملیت محصول استقرار رژیم استبداد مذهبی است وثانباً رژیم برخلاف تبلیغات وسیع ماشین تبلیغاتی اش به هیچ روی حمایت از مصالح شیعی را در دستور کار خود قرار نداده است.
نگاهی به ضعیت اسف بار شیعیان پاراچنار پاکستان وسکوت شگفت انگیز رژیم به اصطلاح شیعه ایران در برابر این حجم از جنایات، معامله پشت پرده با افراطی ترین گروههای تروریستی سلفی در عراق که مسئول درجه اول کشتار شیعیان هستند وحمایت از کسانی چون حکمتیار افغانی که از مسببان اصلی کشتار شیعیان هزاره در افغانستان هستند، نشانه هایی روشن از عدم پایبندی ودغدغه در مسئولان رژیم جمهوری اسلامی نسبت به وضعیت شیعیان در منطقه وجهان است. 
به این سیاهه از قربانی کردن شیعیان، حمایت رژیم از گروههای تروریستی همانند حماس وجهاد اسلامی فلسطین را نیز اگر اضافه کنیم، درک این نکته آسانتر خواهد شد. برپایه آخرین آمار منتشره از سوی دولت عراق، بیش از هشتاد درصد بمبگذاران انتحاری را درعراق فلسطینیان آموزش دیده در اردوگاههای تروریستی حماس وجهاد اسلامی تشکیل می دهند.
تضعیف شیعیان بطور عام بواسطه برپایی رژیم جمهوری به اصطلاح اسلامی نکته ای بود که از همان آغاز مورد توجه بسیاری از شیعیان منطقه ورهبران آنها قرار گرفت، از جمله درجریان اقامت آیت الله خمینی در فرانسه پیش از انقلاب، وزیر کابینۀ ژنرال ضیاء الحق، رئیس جمهور وقت پاکستان، نسبت به پیامدهای سوء انقلاب ایران وتاثیر منفی آن بر شیعیان منطقه هشدار می دهد؛ جدا از درستی یا نادرستی اینچنین تحلیلی، پاسخ آیت الله خمینی درباره ماهیت غیرشیعی انقلاب جالب توجه به نظر می رسد؛ 
" اين نكته كه قيام ما شيعه پاكستان را تضعيف مى‏كند، خلاف اطلاعات ما از اقشار شيعه‏نشين است... قضيه (ایران)، قضيه شيعه نيست؛ قضيه مسلمين است." (صحیفه نور- ج 4- ص 216)
آیت الله خمینی صراحتاً دغدغه خود را نه مذهب شیعه بلکه به زعم خود، مسلمین می داند. تکرار چندین باره این نکته ضروری به نظر می رسد که سخن دراین نیست که جمهوری اسلامی باید مصالح شیعیان را در اولویت قرار دهد یا مصالح مسلمین را ویا مصالح ملی را؟! سخن در این نوشتار، تبیین این نکته است که رژیم ولایت مطلقه فقیه حمایت از مصالح شیعیان ومذهب تشیع را در دستور کار خود ندارد!
پس از اثبات این مدعا، پرسشی که به میان می آید آنستکه براستی ثمره درک وتوجه یافتن به این ماهیت ضد شیعی رژیم حاکم چیست؟ هدف از اطرح این نکته آن هم در این نوشتار کوتاه، توجه دادن مذهبیون گرفتار در تبلیغات طویل وعریض رژیم جمهوری به اصطلاح اسلامی است، که نظامی که هیچگاه در عمل حامی مصالح شیعه نبوده است، بقا یا عدمش نه تنها به تشیع ورشد وشکوفایی آن  آسیبی نمی رساند بلکه بنا به قرائن متقن، عدم وجودش فرصتهای فراوان ودرخشانی را برای اعتلای تشیع وگسترش روزافزونش فراهم می آورد. تبیین این نکته برای توده های متدین ومذهبی از سوی آگاهان به حجم تبلیغات رژیم در میان شیعیان ومذهبیون داخلی وشیعیان منطقه وتلاشهای رژیم برای وانمود کردن وتظاهر به حمایت از مصالح شیعه وشیعیان بسیار ضروری به نظر می رسد.
 در نظامی که حتی مسئولان آن نیز به غیر شیعی بودن اهداف وبرنامه ها واهدافش مذعن ومعترف اند، تبیین این نکته کار چندان دشواری نباید باشد. علی خامنه ای، رهبر کنونی رژیم به اصطلاح اسلامی خود به این واقعیت جاری در رژیم  کنونی اعتراف نموده است: 
"با پيروزى انقلاب در ايران، اين‏ها برنامه‏هاى جديدى طراحى كردند براى اينكه اين‏طور وانمود كنند كه اين انقلاب، انقلاب شيعه است؛ در حالى كه انقلاب اسلامى، انقلاب اسلام است‏." (بیانات سال 1385- ص 254)
در این دو نمونه به روشنی دیده می شود، که حتی در مقام قول وگفتار هم دو رهبر سابق وکنونی رژیم جمهوری اسلامی ماهیتی شیعی برای نظام موجود قائل نیستند ومجدانه تلاش می کنند تا اولویتهای خود را اولویتهایی غیر شیعی تعریف ومعرفی نمایند. بدیهی است که با چنین انکاری در مقام قول، نوبت به مقام فعل که برسد، تروریستهای طالبان وفلسطینی خونشان از خون شیعیان مظلوم پاراچنار رنگین تر وبا ارزش تر می شود.

* مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.
 

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.