جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
آخرین وسوسه احمدی نژاد

تاريخ انتشار : 4/30/2013



محمد پورعبدالله
 
زمانیکه محمود احمدی نژاد به شهرداری تهران رسید، شاید کمتر کسی فکر می کرد که او روزی به بالاترین مقام اجرایی کشور برسد.
انتخاب او به ریاست جمهوری، موضع گیری های غیر معمولش، برنامه های سیاسی و اقتصادی اش که همواره انتقاد برانگیز بوده، انتخاب مجددش با وجود اعتراضات گسترده، او را به یکی از شگفتی آفرین ترین چهره های سیاسی ایران تبدیل کرده است.
این "غیر معمول بودن" بارها صاحب نظران را بر آن داشته که شکست او را پیش بینی کنند اما به نظر می رسد که او هر بار همه را غافلگیر کرده و چالش ها را پشت سر می گذارد.
این بار اما او با چالشی بزرگ تر رو به رو شده است. جریان احمدی نژاد - مشایی قصد دارد علیرغم میل اصول گرایان، سپاه پاسداران و شخص رهبر، قدرت را بار دیگر در انتخابات سال ۹۲ به دست بگیرد و باز هم شگفتی بیافریند. سوال اینجاست که آیا این بار هم او می تواند عمل غیر ممکن را ممکن سازد؟
جریان احمدی نژاد - مشایی در عرصه سیاست ایران مرموز عمل می کند. این خصوصیت بسیاری را بر آن داشته که قدرت این جریان را بیش از آن چیزی که به نظر می رسد ارزیابی کنند و همین امر موجب شده که بیش از حد جدی گرفته شوند.
بسیاری از تحلیلگران ازعلل اصلی پیروزی وی در دو دوره گذشته انتخابات ریاست جمهوری و حامیان قدرتمند او ( نقش سیاسی و کاریزماتیک رهبر، بدنه بوروکراتیک و تشکیلاتی اصولگرایان و پشتوانه اقتصادی و نظامی سپاه پاسداران) غافل شده اند.
برای شناخت بیشتر این جریان باید به سال ۱۳۸۴ بازگردیم. زمانیکه اصلاح طلبان پس از ۸ سال در دست داشتن دولت برای ادامه بقای خود تلاش می کردند و اصولگرایان برای بازپس گرفتن قدرت.
استراتژی اصولگرایان در آن زمان تا حدی دموکراتیک، یا به بیان بهتر مبتنی بر انتخابات بود. سپاه پاسداران تازه به عرصه اقتصاد کشور وارد شده بود و قدرت قابل اتکایی نداشت.
جنبش اصلاح طلبی گرچه نسبت به سال های آخر دهه ۷۰ ضعیف شده بود ولی هنوز ترس از تکرار مجدد حوادث ۱۸ تیر ۷۸، محافظه کاران را از ماجراجویی های سیاسی برحذر می داشت.
در این شرایط محمود احمدی نژاد با استفاده از پوپولیسم اقتصادی از مهمترین نقطه ضعف اصلاح طلبان یعنی طبقات محروم جامعه سود جست و توانست در انتخابات پیروز شود.
روند تصاحب قدرت های اقتصادی و سیاسی به نفع هسته مرکزی جمهوری اسلامی آغاز شد. فضای سیاسی بسته شد، هرگونه حرکت اعتراضی (دانشجویی، زنان، کارگری و ...) به شدت سرکوب شد.
در نظام اداری کشور انحلال سازمان برنامه و بودجه، که پایگاه اصلی تکنوکرات های میانه رو بود، مهمترین نمونه این تغییرات است. در عرصه اقتصاد، هجوم سپاه پاسداران به منابع اصلی قدرت اقتصادی از چشم کسی پوشیده نمانده است.
تا اینجا به نظر نمی رسد هیچ گونه دلیلی برای اختلاف بین دو جناح ائتلافی که انتخابات سال ۸۴ را برد، یعنی اصولگرایان و جریان احمدی نژاد وجود داشته باشد.
اولین نشانه های اختلاف در آخرین سال دولت نهم رخ داد. اظهار نظر جنجالی اسفندیار رحیم مشایی در مورد دوستی مردم ایران و اسراییل و همچنین ماجرای استیضاح علی کردان اولین نشانه های بروز چنین اختلافی بود.
این اختلاف ها خیلی سریع فراموش شدند چرا که صف آرایی قوی رقیب دیرینه هر دو جناح، یعنی اصلاح طلبان برای پیروزی در انتخابات سال ۸۸ دوباره این ائتلاف را ضروری ساخت.
اما به مرور جریان احمدی نژاد - مشایی در تقابل با جریان اصلی قدرت در ایران قرار گرفت. از نظر ایدئولوژیک گرایش به ناسیونالیسم در کنار گرایش به اعطای آزادی های اجتماعی مشخصه های این جریان است.
آنچه مشخص است این است که جریان احمدی نژاد - مشایی که با حمایت طبقات محروم جامعه به قدرت رسید، به دنبال پایگاه جدید مردمی در طبقه متوسط بوده است.
غیر منطقی نیست که این جریان به دنبال تغییر در پایگاه طبقاتی اش باشد. سیاست های اقتصادی احمدی نژاد (مهم ترین آن طرح هدفمند سازی یارانه ها) راست ترین سیاست های اقتصادی تاریخ جمهوری اسلامی بوده است.
اگرچه اعطای یارانه نقدی به مردم یکی از عوامل مهم جلب رضایت طبقات محروم بوده، اجرای بلند مدت این برنامه ها بدون شک به ضرر طبقات محروم جامعه خواهد شد و این نکته احتمالا از چشم تحلیل گران این جریان پوشیده نمانده است.
اما این جریان در چهار سال گذشته هیچ گونه موفقیت قابل توجهی در جلب حمایت طبقه متوسط نداشته است و دلیل اصلی آن بلاشک وقوع جنبش سبز بود.
جنبش سبز توانست طبقه متوسط شهری را که مهم ترین حامی اصلاحات سیاسی در ایران از زمان دوم خرداد بوده است، مجددا متحد کند و به خیابان ها بکشد.
اگرچه این جنبش سرکوب شد و نتوانست به اهداف سیاسی اش دست یابد اما پتانسیل اجتماعی زیادی کسب کرد و توانست بار دیگر خود را به عنوان تنها نماینده سیاسی طبقه متوسط ایران نشان دهد و این امر در کنار نقش اساسی و عمده احمدی نژاد و یارانش در سرکوب جنبش سبز هرگونه راه را برای نفوذ این جریان در طبقه متوسط مسدود ساخت.
احمدی نژاد دو راه برای استفاده از حامیان مردمی اش دارد: کشاندنشان به پای صندوق های رای یا کشاندن آن ها به خیابان. در مورد راه اول حتی اگر کاندیدای مورد نظر وی در انتخابات رای بیاورد، تقلب در انتخابات (و یا همان مهندسی انتخابات)به سادگی میسر است.
حتی با وجود اینکه مجری انتخابات دولت احمدی نژاد است، توان مهندسی آن در نه در دست وی بلکه در دست همان صاحبان اصلی قدرت در کشور است.
در مورد گزینه دوم باید گفت احمدی نژاد خود با گفتار و رفتار پوپولیستی مردم مایوس از اصلاحات و غیر سیاسی کردنشان، آرایشان را به سوی خود جلب کرد و توان تغییر ناگهانی گفتمانش و سازماندهی جنبش خیابانی را ندارد.
حتی در صورت وقوع چنین جنبش هایی به دلیل سازمان نیافته و کور بودنشان و عدم تواناییشان در استفاده از اهرم های فشار(مانند اعتصاب های کارگری) بسیار ساده تر از جنبش سبز سرکوب خواهند شد.
با این تفاسیر جریان احمدی نژاد - مشایی از پشتوانه طبقاتی قوی ای برخوردار نخواهد بود. تنها سلاح های باقی مانده برای احمدی نژاد استفاده از قدرت فعلی خود به عنوان رییس قوه مجریه برای تثبیت یارانش در دستگاه اداری کشور و نفوذ اطلاعاتی یارانش برای افشاگری علیه چهره های سیاسی اصول گرایان هستند.
در مورد سلاح اول یعنی همان چیزی که احمد توکلی آن را کودتای اداری نامید، این تاکتیک پس از تغییر دولت قابل خنثی شدن است. این دقیقا همان کاری است که احمدی نژاد با اسلاف خود کرد.
در مورد سلاح دوم اما تهدید جدی تر است. این سلاح می تواند به حذف چهره های سیاسی اصول گرا منجر شود. نمونه بارز آن افشاگری احمدی نژاد علیه برادران لاریجانی بود. اما این سلاح نیز نهایتا می تواند در عرصه سیاسی کشور مقداری گردوخاک ایجاد کند. بدون شک جناح مخالف، که همه منابع قدرت را به صورت انحصاری در دست دارد، بر اوضاع کنترل دارد.
ترجیح آیت الله خامنه ای این بوده است که احمدی نژاد تا پایان دوره اش تحمل شود یعنی تا زمانی که دیگر قدرت خاصی در دست وی باقی نماند. مسلما در صورت احساس خطر جدی، آن ها زود تر از پایان این دوره دست به کار می شوند.
جریان احمدی نژاد - مشایی تصور می کند با افشاگری علیه صاحبان همیشگی قدرت محبوبیتی کسب می کند که می تواند به پیروزی اش در انتخابات منجر شود. آنها فراموش کرده اند در کشوری که انتخابات آزاد معنایی ندارد، نتیجه انتخابات را معادلات دیگران رقم می زند. گویی احمدی نژاد فراموش کرده است که خود یک بار به لطف همین غیر آزاد بودن انتخابات به قدرت رسید.
احمدی نژاد و یارانش نمی توانند در برابر هرم قدرت در ایران (یعنی همان سه گانه اصول گرایان مدرن، سپاه پاسداران و رهبر) مقاومت کنند.
 

* منبع: بی بی سی فارسی
** مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.