جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
خامنه‌ای را چگونه قالب می‌کنند؟

تاريخ انتشار : 2/12/2014



خامنه‌ای را علامه دهر، استراتژیست بزرگ، بخشنده و مظهر همه خوبی‌ها معرفی می‌کنند
مجید محمدی
حکومت جمهوری اسلامی بر اساس شکل دادن و تعمیر و نگه داری سه ماشین سرپا مانده ‌است: ماشین سرکوب (سپاه، بسیج، نیروی انتظامی، لباس شخصی‌ها، قوه‌ی قضاییه، و وزارت اطلاعات که همه زیر نظر بیت و شخص خامنه‌ای کار می‌کنند)، ماشین تبلیغات (دیوانسالاری دینی، رسانه‌های دولتی، موسسات تبلیغاتی دولتی) و ماشین کسب درآمد حداکثر از منابع طبیعی کشور (نهادهای اقتصادی و واردات و صادرات تحت نظر رهبر و دولت).
مقامات رژیم می‌دانند که تنها با گفتن «پشتیبانی از آیت‌الله خامنه‌ای واجب و تضعیف معظم‌له حرام است» (مهدوی کنی، آفتاب، ۳ آذر ۱۳۹۱) نمی توانند مشکل عدم محبوبیت خامنه‌ای حتی در میان طرفداران رژیم را حل کنند. ماشین تبلیغات بر بزرگ نمایی خامنه‌ای و دشمنی وی با غرب متمرکز است و او اگر صدای سینه‌اش را صاف کند این به معنای بزرگ ترین لطف الهی در حق شهروندان ایرانی معرفی می‌شود و سال بعد نیز جشن اولین سال آن گرفته می‌شود. این ماشین بالاخص به هنگام سفرهای استانی خامنه‌ای با حداکثر قدرت حرکت می‌کند. موجی از کتاب‌های تبلیغاتی در مورد زندگی (پرتوی از خورشید، شرح اسم، خاطراتسبز،حکایت‌نامه‌یسلاله‌ زهرا: زندگینامه‌یمقاممعظمرهبر)، ایده‌ها (من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام) و سبک زندگی (مثل خمینی) خامنه‌ای منتشر شده یا در حال انتشار است. ببینیم این ماشین چگونه خامنه‌ای را ترویج و تبلیغ می‌کند.
عرضه و فروش خامنه‌ای در چهار ویترین مذهبی، اخلاقی/احساسی، سیاسی و فرهنگی انجام می‌شود: 
ویترین مذهبی
۱. منصوب از جانب خداوند. نزدیکان و منصوبان خامنه‌ای وی را منصوب شده از جانب خداوند معرفی می‌کنند: «آن قدر قرائن و شواهد وجود دارد که هر کسی به آرامش و یقین برسد که ایت‌الله خامنه‌ای رهبر الهی است... خداوند خودش ایشان (رهبر) را برگزیده است چراکه هم انرژی ایشان فوق همه است و در برابر همه طوفان‌ها و فتنه‌ها و از نظر علمی، بینش و بصیرت نیز بالاتر از دیگران هستند.» (صدیقی امام جمعه‌ی تهران، فارس ۱۷ بهمن ۱۳۹۲) در نظریه‌ی انتصابی ولایت فقیه ولی فقیه منصوب خداوند است و از همین جهت همه باید از وی اطاعت کنند.
۲. بزرگ ترین خادم دین. حلقه‌ی نزدیک وفاداران خامنه ی از اغراق در مورد وی خودداری نمی کنند تا این حد که بگویند در ۱۰۰۰ سال اخیر هیچ کس همانند وی ظهور نکرده و او مقرب ترین بنده‌ی خداست: «خدماتی که رهبر معظم انقلاب برای آنها قیام کرده‌اند و از عهده آنهار برآمده‌اند، بسیار است و گمان می‌کنم تنها کسی که بعد از امام عصر در تبیین دین و دفاع از اسلام ناب بسیار تلاش کرده‌اند و بزرگ‌ترین خدمات را به انجام رسانده‌اند، ایشان هستند و بعد از حضرت حجت مقرب‌ترین بنده خدا به بارگاهش هستند.» (علی‌اکبر رشاد ، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، ایسنا، ۱۴ مرداد ۱۳۹۱) اعضای این حلقه فراموش می‌کنند که این کسب و کار را نه خامنه‌ای بلکه خمینی برای آنها فراهم کرده است و حداقل باید آن عبارات را برای وی نگاه دارند.
۳. حمایت امام زمان. برای درست کردن سلسله‌‌ی ولایت و نائب امام زمان معرفی کردن ولی فقیه تلاش می‌شود رابطه‌ای مستقیم میان خامنه‌ای و امام دوازدهم شیعیان برقرار شود و توجه ویژه‌ی امام زمان به وی تبیین گردد: «ایشان [آقایی که در سفر مکه همراه گوینده بوده و اسمش گفته نمی شود] گفتند که در مدرسه حجتیه که آقا هم در آنجا حجره داشتند، در همان ایام به آقا گفته بودند که شما در آینده رئیس این مملکتید! نکنه دیگر که ایشان گفت اینکه: «آقای خامنه‌ای گوهر پاکی است... به همین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته». سال بعد ایشان گفت: «طوبی للخامنه‌ای! طوبی له. وجود مبارک امام زمان ـ‌ارواحنا فداه‌ـ در عرفات با اسم ایشان را دعا می‌کرد». (کاظم صدیقی، امام جمعه‌ی موقت تهران، ۱۱ تیر ۱۳۹۱)
کاظم صدیقی همچنین گفته است که خامنه‌ای «در تمام مشکلاتی که برایش پیش می‌‌‌آید قبلش یا بیابان می‌رود و با حضرت خلوت می‌کند یا جمکران می‌رود و یا حرم حضرت رضا می‌رود، آنجا را در بغل می‌گیرد و کلید را از آنها می‌گیرد و درب‌ها را باز می‌کند. حضور در بیابان‌ها یا در مسجد جمکران برای رفع مشکلات سیره مستمر زندگی حضرت آقا بوده و هست.» (ویژه نامه‌ی سیره‌ی امین، دی ۱۳۸۹) خامنه‌ای هیچگاه این گونه سخنان را رد یا انکار نکرده است.
۴. سیره سازی. اطرافیان علی خامنه‌ای و آنها که بر سر سفره‌ی ولایت روزی می‌خورند خامنه‌ای را به مقام نبوت ارتقا داده و از تعابیری مثل «سیره» که در ادبیات دینی برای داستان زندگی پیامبر اسلام استفاده می‌شود برای نوشتن شیوه‌ی زندگی وی بهره می‌برند. در این سیره‌ها خامنه‌ای به صورت فردی نورانی و متواضع و آسمانی تا حد کمال معرفی می‌شود (جلوه‌های احترام به بزرگترها در سیره رهبری، وبلاگ پرواز تا بیکران، به نقل از الف، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱) این سیره سازی‌ها نیز مملو است از دست بوسی فیلسوفان دولتی و روحانیون مشهور قم برای این که مقام «آقا» بزرگ جلوه داده شود. این سیره‌ها معمولا توسط نیروهای حفاظت یا اطلاعاتی‌های بیت برای تقرب به درگاه ولایت روایت شده و توسط کارکنان بیت پیاده، ویرایش و منتشر می‌شود.
۵. پیشگویی و در اختیار داشتن جام جهان بین. داستان‌هایی از سوی نزدیکان علی خامنه‌ای تعریف می‌شود که می‌خواهند القا کنند او چیزهایی می‌بیند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند، مثل این که وی در یک جوان سرباز می‌تواند یک قاری بزرگ قران را ببیند: «من سه خاطره‌ قرآنی با رهبر انقلاب دارم؛ مختصر اما شیرین و ماندگار؛ خاطره اول مربوط به زمانی ‌است که سرباز کمیته انقلاب اسلامی بودم و در مراسمی تلاوت می‌کردم که آقا حضور داشتند، ایشان آن‌ وقت رییس‌جمهور بودند، بعدها از دوستان شنیدم که فرموده‌ بودند چه کسی دارد قرآن می‌خواند؟ اطرافیان گفته بودند یکی از سربازهاست. ایشان فرموده بودند: قدر این سرباز را بدانید که قاری خوبی خواهد شد.» (کریم منصوری، فارس، ۱۸ شهریور ۱۳۹۱) مهم تر از نفس این داستان‌ها بیان آنها در رسانه‌هاست که هرچه بیشتر در جهت ترویج خامنه‌ای عمل کند بیشتر پاداش بدانها تعلق می‌گیرد.
بخشی از این تصور نیز با خواب القا می‌شود: «خواب دید، استاد و مرادش، آیت‌الله خمینی، درگذشته و جنازه‌اش در خانه‌ای نزدیک خانه پدرش، آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای، قرار دارد. خود را در میان جمعیت انبوهی دید که برای تشییع آن‌جا گرد آمده بودند. اندوه و غم قلبش را می‌فشرد. تابوت را از خانه بیرون آوردند، روی دوش مردم قرار گرفت و جمعیت حرکت کرد. دید که در میان گروهی از علمای تشییع‌کننده، پشت تابوت گام برمی‌دارد؛ گریان و نالان. بلند گریه می‌کرد و از شدت تاثر با دو دست بر پایش می‌کوبید. آنچه بر ناراحتی او می‌افزود، بی‌خیالی برخی از روحانیان بود.    آنان با یکدیگر حرف می‌زدند و می‌خندیدند؛ کاری که در تشییع جنازه زشت است؛ حال چه رسد به تشییع آیت‌الله خمینی. اثری از غم درگذشت رهبر نهضت در چهره‌های آنان نمی‌دید. و او چاره‌ای جز صبر و دردی جانکاه در خود نمی‌دید. به آخر شهر رسیدند. بیشتر مشایعان بازگشتند. گروهی اندک اما، همچنان به تشییع جنازه ادامه دادند. خود را در میان آن ۳۰-۲۰ نفری دید که همچنان تابوت بر دوش حرکت می‌کردند. به تپه‌ای رسیدند. حال از آن تعداد ۵-4 نفر بیشتر باقی نمانده بود. تابوت را بر بلندای تپه‌ای گذاشتند. به طرف پایین تابوت رفت. رفت برای خداحافظی، اما صورت امام را در آن سمت دید؛ دید که آرمیده است. ناگاه برخاست و نشست. چشمان امام، زیر پلک‌های بسته به حرکت درآمد و با انگشت سبابه دست راست به بالا اشاره کرد. وحشت کرد؛ زیاد. آقای خمینی برخاست و نشست. چشمان امام بسته بود. انگشت سبابه‌اش را به پیشانی آقای خامنه‌ای رساند و آن را لمس کرد. با تعجب و حیرت به این صحنه می‌نگریست. امام لب گشود و به فارسی، دوبار به زبان فارسی گفت: تو یوسف می‌شوی... تو یوسف می‌شوی...بیدار شد. همه جزئیات خواب را مرور کرد. شاید اول بار برای مادرش بازگفت. بانو خدیجه آن را تعبیر کرد و گفت؛ با غصه هم گفت؛ بله، تو یوسف خواهی شد؛ یعنی همواره در زندان خواهی بود.» (شرح اسم)
۶. واسطه‌ی فیض الهی. محمد علی رامین، معاون سابق مطبوعاتی وزارت ارشاد، در نامه‌ای سرگشاده به محمود احمدی نژاد می‌نویسد: «حمایت‌های مداوم و تاییدات بی‌دریغ امام خامنه‌ای طی هفت سال ریاست جمهوری شما، اگر از یک منظر نتیجه اقدامات بزرگ و زحمات خستگی‌ناپذیر شماست، از منظری دیگر ـ قطعاً ـ لطف لایتناهی خداست که این لطف الهی نباید مورد غفلت شما یا عداوت دیگری نسبت به شما واقع شود.»(ایسنا، ۲۴ شهریور ۱۳۹۱) بر اساس اعتقاد نویسنده‌ی نامه حمایت خامنه‌ای از رئیس دولت قطعا لطف الهی بوده است. نتیجه آن است که خامنه‌ای مسئول توزیع لطف الهی در کشور است.
 ویترین اخلاقی/احساسی
۱. مظهر همه‌ی خوبی‌ها بودن. در گزارش نویسی‌هایی که کارکنان بیت انجام داده و به رسانه‌های دولتی و شبه دولتی برای انتشار می‌فرستند خامنه‌ای در سفرهای استانی به خیر و برکت («آن مرد با باران آمد»، کیهان، ۲۳ مهر ۱۳۹۱) و فرمانده‌ دل‌ها (ایسنا، ۲۱ مهر ۱۳۹۱) تشبیه می‌شود. بر اساس گزارش خود خامنه‌ای و گزارش نویسان حکومتی همه در دیدار وی اشک می‌ریزند و شیفته‌ی «آقا» هستند: «سراغ سربازها می‌روم. می‌گویند نزدیک ۳۰ روز است دارند تمرین می‌کنند. قرار بوده یگان‌شان در صف‌های پانزده در پانزده نفری باشد که بخاطر کمبود جا مجبور شده اند سه ردیف را کم کنند. می‌گفتند سربازهایی که حذف شدند گریه می‌کردند. التماس می‌کردند که برای رژه بمانند.» (ایسنا ۲۱ مهر ۱۳۹۱)؛ «بعضى از همين‌هایى كه در استقبالِ امروز بودند و شما- هم جناب آقاى مهمان‌نواز، هم بقيه‌ى آقايان- الان در اين تريبون از آنها تعريف كرديد، خانم‌هایى بودند كه در عرف معمولى به آنها مي گويند «خانم بدحجاب»؛ اشك هم از چشمش دارد می‌ريزد.» (رجا نیوز، ۲۲ مهر ۱۳۹۱)
۲. نازک‌دلی. برخی دیگر از روایت‌ها چهره‌ای بسیار انسانی و دل رحم و نازکدل از علی خامنه‌ای عرضه می‌کنند. (وقتی چشمان آقا پر از اشک شد، الف، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱) این داستان‌ها در پی آنند که اولا مخاطبان کشتارها، اعدام ها، شکنجه‌های زندانیان و رفتارهای غیر انسانی قوای قهریه در ایران را که مستقیما تحت نظر و فرماندهی خامنه‌ای عمل می‌کنند فراموش کنند. و ثانیا چهره‌ای انسانی به رهبری که کینه جویی وی برای همه‌ی عناصر سیاسی در ایران شناخته شده است عطا کنند.
۳. دوست‌داری و محبوبیت در چشم کودکان. استفاده از کودکان نیز ابزاری برای کسب محبوبیت توسط سیاستمداران در همه جای دنیاست اما در ایران کودکان نیز قرار است همان نقش بسیجی‌ها را در برابر رهبر بازی کنند و در مقابل نیز از خوبی و عظمت «آقا» بشنوند.  مثل بسیاری دیگر از تبلیغات حکومتی توجه خامنه‌ای به بچه ها و محبوبیت وی در میان کودکان در قالب روایت و داستان ریخته می‌شود: «وقتی ... خامنه‌ای ... برای اقامه نماز وارد حسینیه می‌شوند؛ سید علی ۵ ساله دست پدر خود را رها می‌كند و به سمت ایشان می‌دود و دست رهبر ... را می‌گیرد. سید علی كه علی‌رغم سن كم خود حافظ ۵ جزء قرآن كریم نیز هست، خطاب به رهبر ... می‌گوید: «آقا می‌شود چفیه‌تان را به من بدهید؟». تصویر هدیه شدن چفیه رهبری واقعه‌ای بوده كه او بارها از تلویزیون آن را تماشا كرده است. ... رهبری پاسخ درخواست سیدعلی را با لبخندی داده و خطاب به همراهان خود می‌گویند كه «چفیه را بدهید به آقا». پدر سید علی در خاطره‌ای می‌گوید: از آن به بعد هر وقت با این بچه هم كلام می‌شوم او به من می‌گوید كه «آقا به من گفتند آقا.» در ادامه ماجرای دیدار این كودك با رهبر... در حالی‌كه ... خامنه‌ای دست نوازش بر سر او می‌كشیدند، سید علی ۵ ساله از ایشان می‌پرسد: «آقا شما كه انقدر مهربان هستید، چرا آمریكا انقدر از شما می‌ترسد؟» كه این سؤال با لبخند دیگری از سوی رهبر انقلاب مواجه می‌شود. در همین هنگام یكی از همراهان رهبر انقلاب در پاسخ به سؤال سید علی می‌گوید: «حضرت آقا آدم خوبی است؛ و چون از خدا می‌ترسد آن‌ها هم از آقا می‌ترسند.» (تسنیم، ۲۳ آذر ۱۳۹۱)
علاوه بر ده‌ها لقب و عنوان که در این متن تبلیغاتی آمده (و حذف شده‌اند) بر سه نکته تاکید شده است: نوازش کودک توسط خامنه‌ای تا قلب رقیقی به وی منتسب شود، تکرا داستان چفیه که از فرط استفاده در این گونه متون تهوع آور شده است، و تبلیغ ترس آمریکا از آقا از زبان یک کودک که علت آن نیز (خداترسی خامنه‌ای) ذکر می‌شود تا این چند پاراگراف بیهوده مصرف نشده باشد.
۴. بخشندگی. رسانه‌های دولتی مدارسی را که در مناطق محروم کشور ساخته می‌شوند به نام هدایای رهبری معرفی می‌کنند گویی وی از دسترنج شخصی خود هزینه‌ی ساخت این مداری را پرداخته است. به متن خبر نگاه کنید: «عمليات احداث مدارس بركت كه به عنوان مدارس اهدايي رهبر معظم انقلاب و برپايه ي نوسازي، تجهيز و استاندارد سازي مدارس روستاهاي سطح كشور ازمهرماه ۱۳۸۷ در مناطق محروم توسط بنياد بركت وابسته به ستاد اجرايي فرمان حضرت امام (ره) آغاز گرديده به رقم يكصدوهشتادوشش رسيد. اين مدارس كه تا كنون در ۳۰ استان كشور به بهره برداري رسيده اند تنها بخشي از مدارسي مي باشد كه در روستاهاي محروم كشور به دليل نياز دانش آموزان اين مناطق هدف گذاري شده است.» (تابناک، ۲۵ آذر ۱۳۹۱)
۵. دوری از مال دنیا. در تبلیغات دولتی، خامنه‌ای به صورت فردی که اصولا خود را درگیر امور دنیوی نمی کند و آهی در بساط ندارد معرفی می‌شود. در باب معاش وی گفته می‌شود که «خانه‌ای از قدیم در خیابان ایران داشتند که آن را اجاره داده‌اند و همچنین از محل بخشی از هدایا و نذوراتی که برای شخص ایشان می‌آورند. غالباً هم ایشان مقروض است. حتی گاهی از پاسدارهای شخصی خودشان قرض می‌کنند. گاهی که نذورات را برایشان می‌برم، می‌بینم که مثلاً صدا می‌زنند: «آقا رضا! بیا قرضت را پس بگیر». نذورات برای ایشان زیاد می‌آید. فرزندان ایشان هم طلبه هستند و ایشان شهریه‌ای که به بقیه می‌دهند، به آنها هم می‌دهند.» (فارس، ۲۸ ابان ۱۳۹۱)
برای رفع اتهام فساد نیز به جای بیلان مالی بنیادها و امکانات، موارد بسیار جزئی و سردستی نقل می‌شود: «ایشان به حدی در مسائل مالی و بیت‌المال احتیاط می‌کند که موجب حیرت است. یکی دو نمونه‌اش را بیان می‌کنم. این برای خود من مسئله شده که اگر زهد و تقوای مالی این است که آقا رعایت می‌کند، پس حساب ما پاک است. یک روز چند تا نامه برای امضا برده بودم، نمی‌دانم امور حسبیه بود یا احکام ائمه جمعه، یادم نیست. نامه را گذاشتم و دیدم ایشان دنبال خودکار می‌گردند. اتفاقاً به تازگی یک کسی برایم روان‌نویسی آورده بود. آن قلم را دادم خدمتشان. ایشان با آن نوشت و گفت: «روان‌نویس خوبی است». گفتم: «خدمتتان باشد». آقا پرسید: «مال خودتان است یا مال بیت‌المال؟» گفتم: «مال دفتر شماست». گفت: «اگر مال خودت بود، قبول می‌کردم، ولی اگر مال دفتر است، قبول نمی‌کنم» و قبول نکرد. من آن روز فکر کردم ایشان حتی در مورد خودکاری که مال دفتر خودش است، حاضر نیست آن را برای خودش بگیرد، راجع به امور دیگر که وضع معلوم است. این چیزی که می‌گویم تصنع و ریاکاری نبود. خودمان دو تایی نشسته بودیم و بیان این حرف هم خیلی برای آقا عادی بود. معلوم بود که طبیعتاً این ‌طوری است. یک بار به ایشان گفتم: «در دفتر شما که هستم، برای کارهای خودم هم تلفن می‌کنم و این کارها هیچ ربطی به دفتر و کار شما ندارند. وضعیت اینها چطور می‌شود؟» فرمودند: «شما از دفتر ما حقوق می‌گیرید؟» گفتم: «خیر»، گفتند: «بسیار خوب باشد به حساب حقوقتان.» همه اینها را خیلی طبیعی می‌گوید و هیچ تصنع و ریایی در کار نیست. بعد مکررا دیدم دقت ایشان خیلی بیشتر از این حرف‌هاست. حتی شنیدم گاهی بچه‌هایشان که برای درس و کلاسشان نیاز داشتند ورقه‌هایی را فتوکپی کنند و از دستگاه فتوکپی دفتر استفاده می‌کردند، آقا فهمیده و گفته بود: «این چه کاری است که می‌کنید؟ اگر هم فتوکپی گرفتید، پولش را همانجا کنار دستگاه بگذارید». متصدی دستگاه فتوکپی که می‌آمد می‌دید مقداری پول کنار دستگاه است. که پس از پیگیری فهمیده بود مربوط به فرزندان آقا و این کار دستور ایشان است.» (رسولی محلاتی، فارس، ۲۸ آبان ۱۳۹۱)
در این زمینه، چپ‌ها و اصلاح طلبان نیز گهگاه چنین تصویری را از خامنه‌ی در برابر رفسنجانی ارائه کرده اند در حالی که همه‌ی مقامات جمهوری اسلامی هم کارنامه‌ی مالی شفافی ندارند و هم زیر بیخ گوششان فسادهای بزرگی اتفاق می‌افتد که بعید است در آنها سهمی نداشته باشند و هم نظامی مبتنی بر امتیاز و تبعیض بنا کرده‌اند که مادر هر گونه فساد است.
۶. دوری از تجمل. روحانیون شیعه و طرفداران آنها تصورات ویژه‌ای از تجملات دارند که تنها به دنیای محدود و بسته‌ی آنها تعلق دارد. یکی از عناصری را که این قشر تجمل می‌پندارند پزشک خصوصی است. آنها با تعریف کردن داستان‌هایی برای رسانه‌ها تلاش می‌کنند که نشان دهند خانواده‌ی خامنه‌ای پزشک خصوصی ندارد (تابناک، ۵ فروردین ۱۳۹۲؛ البته در این داستان معلوم نیست که خامنه‌ای و خانواده در چه دوره‌ای پزشک خصوصی نداشته‌اند، قبل از ریاست جمهوری و رهبری یا بعد از آن).
پزشک خصوصی در دنیای امروز دیگر یک پدیده‌ی تجملی نیست بلکه کسانی که به طور تصادفی سراغ یک پزشک می‌روند قابل ملامت هستند چون آن پزشک سابقه‌ی آنها را ندارد. حتی فقیر ترین افراد در دنیای توسعه یافته پزشک خاص دارند تا اطلاعات پزشکی آنها را در یک پرونده نگاهداری کرده و بدان رجوع کند. بنابر این طرح داستان فوق بیشتر ذم خانواده‌ی خامنه‌ای است تا مدح آن.
۷. ملاحظه‌ی مردم. ناطق نوری در خاطراتش در باب انتخاب محل بیت رهبری در دوران خامنه‌ای می‌گوید: «اردوگاه شهید باهنر در منظریه تهران را قبول نکردند و فرمودند: اولا این قدر بالا و دور از مردم نمی‌خواهم بروم. ثانیا آموزش‌و‌پرورش و فرهنگیان و دانش‌آموزان به‌همین اردوگاه خوش است، من راضی نیستم که حالا این را بگیرم.» (تابناک، ۱ دی ۱۳۹۲) مگر استقرار ایشان در مرکز شهر موجب بیرون راندن هزاران نفر از خانه‌های خود نشد؟ مگر تاکنون صدها مرکز آموزشی و تربیتی توسط سپاه اشغال نشده است؟ مشکل کسانی که می‌خواهند خامنه‌ای را ترویج کنند و وی را گران بفروشند آن است که فقط جلوی چشمان خود را می‌بینند.
 ویترین فرهنگی
۱. مداحی فیلسوفان دولتی. ماشین تبلیغاتی نخست شخصیت‌های بادکنکی از افراد عادی (حسن حسن زاده‌ی آملی یا عبدالله جوادی آملی) با القاب پر طمطراق (مثل «حضرت») می‌سازد و در دنیای امروز عناوین نابجا و لطیفه مانندی مثل «علامه» (همه چیز دان) به آنها می‌دهد و بعد زانو زدن یا دو زانو نشستن آنها در مقابل علی خامنه‌ای را نشانه‌ی عظمت «آقا» معرفی می‌کند. (بزرگمردی که در مقابل «آقا» دو زانو نشست، الف، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱)
این فیلسوفان دولتی که از خوان نعمت بودجه‌های دولتی برخوردارند و خویشاوندانشان مقامات دولتی را اشغال کرده‌اند برای مداحی خامنه‌ای با تعابیری همچون «قائد ولی وفی»، «رائد سائس وفی»، «مصداق بارز نرفع درجات من یشاء» و «دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد» سنگ تمام می‌گذارند. به بیان رسانه‌های دولتی حضرت علامه حسن‌زاده در جای دیگری پیرامون حضرت آقا فرموده‌اند:
«گوشتان به دهان رهبر باشد؛ چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن است.» (فارس،۲۷ مهر ۱۳۸۹)
۲. هنر و ادب دوستی. به مناسبت و بدون مناسبت، رسانه‌های دولتی اظهارات و نامه‌ها و اقدامات خامنه‌ای در حوزه‌های ادبی و هنری را  در طول دوره‌ی رهبری وی منتشر می‌سازند تا وی را حافظ شعر و ادب فارسی معرفی کنند. (برای نمونه نگاه کنید به انتشار مجدد نامه‌ی خامنه‌ای به شهریار در سایت خبرگزاری فارس، ۳۰ شهریور ۱۳۹۱؛ یا اهدای دیوان حافظ اهدایی از غلامحسین امیرخانی به وی به آستان قدس در سال ۱۳۷۴، پایگاه اطلاع رسانی خامنه‌ای یا گزار دیدارش دیدار وی با ایرج افشار در پایگاه اطلاع رسانی وی در مصاحبه با حداد عادل، ۳۰ آبان ۱۳۹۱) او همچنین مدافع جدی زبان فارسی در برابر زبان‌های غیر فارسی معرفی می‌شود («تذکر رهبر انقلاب به خلبان هواپیما در باره‌ی ربان فارسی»، سایت شخصی خامنه‌ای، ۲ آذر ۱۳۹۱) همراه با نشر این نامه‌ها و مطالب، بالاخص اشعار مداحی شاعران یا تمجید افراد نسبت به خامنه‌ای دوباره انتشار می‌یابند.  ‌
رسانه‌های دولتی و شبه دولتی برای ترویج خامنه‌ای از قول صادق کرمیار نویسنده‌ی رمان «نامیرا» نقل می‌کنند که «یک روز آقای شجاعی به من زنگ زد و گفت بیا دفتر کارت دارم. رفتم و ایشان تعریف کرد که: “من کتاب شما را با یک سری از کتاب‌های “متون مفاخر” در جلسه‌ای به آقا دادم. هفته‌ بعد که برای جلسه‌ دیگری خدمت ایشان رفتم، ایشان تمام کتاب‌ها را خوانده بودند و نظرشان را راجع به تمام کتاب‌ها گفتند. راجع به “نامیرا” هم فرمودند که کار بسیار خوبی است؛ نگاه درستی به عاشورا دارد و جذابیت داستانی دارد. دو صفحه از کتاب را که خواندم، احساس کردم داستان جذابی دارد و ادامه دادم.” این برای من خیلی شیرین بود. بعد هم شنیدم که رهبر انقلاب به نمایشگاه کتاب هم که رفته بودند، گفته بودند کتاب را خوانده‌اند.» (خبر آنلاین، ۲۸ آذر ۱۳۹۱)
تقریظ نویسی‌های خامنه‌ای وجه دیگری از تبلیغات دولتی ببرای وی از دریچه‌ی ادب دوستی است. خامنه‌ای برای مصادره‌ی ادبیات جنگ صرفا بر آثار ادبی و خاطرات مربوط به جنگ تقریظ می‌نویسد و دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم نیز این تقریظ‌ها را مدام در رسانه‌های دولتی و شبه دولتی تکرار می‌کنند (کتاب‌هایی که رهبر انقلاب بر آنها تقریظ نوشت- تابناک ۵ اردیبهشت ۱۳۹۲) تا ادب دوستی وی را به رخ همگان بکشند. مداحان خامنه‌ای مدام از ریز بینی و توجه وی به آثار ادبی و سینمایی سخن می‌گویند: «رهبری از فیلم‌هایی که تهیه و پخش می‌شوند آگاهی دارند و می‌بینند و دقت دارند که از ابزار فرهنگی به خوبی استفاده بشود، به همین خاطر ایشان برای سازندگان فیلم توصیه‌هایی هم می‌کنند.» (حداد عادل، ویژه نامه پایان سال روزنامه همشهری ۱۳۸۷)
۳. علامه دهر. وفاداران خامنه‌ای او را علامه و عالم به همه‌ی امور جهان معرفی می‌کنند تا اگر وی را رهبر جهان اسلام و بعد رهبر مناسب برای دنیا عرضه کنند برای مخاطبان رسانه‌های دولتی عجیب و غریب جلوه نکند: «[خامنه‌ای] دانشمندی است که در تمام رشته‌های علمی اطلاعات دارد.» (محمد محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر خامنه‌ای، مهر ۷ مهر ۱۳۹۱)؛ «تاریخ ایران زمین، کتابخوان حرفه‌ای مثل ایشان به خود ندیده است.» (عباس صالحی معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت روحانی، الف، ۳۰ ابان ۱۳۹۲)
 یکی از عوامل امنیتی بیت در مورد خامنه‌ای سخنی می‌گوید که از دیگر اعضای حلقه‌ی نزدیک به بیت هم شنیده شده است: «اعتقاد ما این است که رهبر انقلاب اسلامی ایران باید رهبر کل دنیا باشد، زیرا در دنیا هیچکس به خوبی ایشان نیست... وقتی اسم مغولستان به زبان می‌آید همه بدی‌های آنها را می‌شناسند، در صورتی که رهبر انقلاب در دیدار با مسوولان این کشور خوبی‌هایی را از این کشور بیان کردند که نه تنها من، بلکه خود آن مسوول هم از آنها اطلاعی نداشت.» (مهدی طائب، رئیس قرارگاه عمار، آفتاب نیوز، ۲۳ شهریور ۱۳۹۱) این مقامات که از سواد متوسطی در مورد عالم پیرامون خود برخوردار نیستند و برای دانستن نیز تلاشی نمی کنند خامنه‌ای را به عنوان کسی که از همه‌ی آنها بیشتر می‌داند به جامعه عرضه می‌کنند.
۴. محبوب مراجع. «این فرمایش خود آقازاده آیت‌الله بهجت، حاج علی آقا است که هنوز هم هستند و خداوند حفظشان کند. گفتند: آقا که به کردستان رفته بودند، ایشان هر شب دعا می‌خواندند و صدقه می‌دادند که آقا سالم برگردند! خیلی هم ایشان نگران بودند که چرا ایشان به کردستان رفتند. آیت‌الله بهجت چه نیازی به آقا داشتند؟ هیچ! آیت‌الله العظمی مولوی قندهاری چه نیازی به ایشان داشتند؟ هیچ! آیت‌الله بهاءالدّینی چه نیازی داشتند؟ هیچ! عرفا و بزرگان چه نیازی داشتند؟ هیچ» (روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی، فارس، ۱۳ آذر ۱۳۹۱) در این گونه سخنان گفته نمی شود که فرزندان و اعضای خانواده‌ی روحانیون از چه امتیازاتی در رژیم برخوردارند.
۵. کتاب‌خوان اعظم. نزدیکان خامنه‌ای و کسانی که موقعیت وی را پله‌ی بالا رفتن از نردبام قدرت قرار داده‌اند وی را برجسته ترین کتابخوان کشور معرفی می‌کنند: «در هیچ کجای دنیا هیچ رهبر سیاسی تا این اندازه فرزانه و اهل کتاب نبوده است،‌ به جرئت می‌توان گفتف‌مطالعات رهبر انقلاب به اندازه‌ای است که در هر رشته تخصصی اگر عالمان به محضر ایشان برسند،‌ غریب نبوده و معظم‌له درباره موضوع تخصصی آن‌ها سخنانی را مطرح خواهند کرد که موجب وجد و شگفتی می‌شود... ایشان در هر موضوعی که مخاطب بحث داشته باشد،‌ کتاب‌هایی را برای ارجاع به آن‌ها معرفی می‌کنند،‌ که بسیاری از این کتاب‌ها در کتابخانه شخصی معظم‌له نیز موجود است... رهبر انقلاب با کتاب زندگی می‌کنند.» (غلامعلی حداد عادل، تسنیم ۵ آذر ۱۳۹۲)
 ویترین سیاسی
۱. رهبری جهان اسلام. علی خامنه‌ی شیفته‌ی آن است که رهبر جهان اسلام یا ولی امر مسلمین جهان خوانده شود. به همین دلیل است که رسانه‌های دولتی وی را با این گونه عناوین ذکر می‌کنند. برای تقویت این ایده آنها تمایل دارند شخصیت‌های جهانی نیز این عناوین را به وی بدهند. اگر این شخصیت‌ها چنین نکنند آنها خود از قولشان چنین می‌کنند. از همین جهت است که علی اکبر ولایتی مشاور سیاست خارجی علی خامنه‌ای به دروغ از قول بان کی مون دبیر کل سازمان ملل وی را رهبر جهان اسلام می‌خواند. (مارتین نریسکی، بی بی سی فارسی، ۱۳ شهریور ۱۳۹۱) یک نظام سیاسی مبتنی بر خِرد چنین دروغ هایی که بلافاصله تکذیب می‌شوند نمی سازد اما دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی صرفا به ترمیم چهره‌ی رهبر مستبد خود می‌اندیشد.
۲. تمجید رهبران کشورها. دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی و مشاوران و وفاداران خامنه‌ای تعارفات معمول  دیپلماتیک میان رهبران سیاسی با یکدیگر را به حساب عظمت خامنه‌ای می‌گذارند. اگر پوتین خامنه‌ای را با مسیح مقایسه می‌کند (بنا به روایتی از خاصان درگاه و البته بدون تکذیب پوتین) برای آن است که سلاح‌هایش را به ایران بفروشد. اگر بان کی مون به نفوذ جمهوری اسلامی در میان شیعیان اشاره می‌کند برای آن است که به خامنه‌ای مسئولیت‌هایش را یادآوری کند و از کشتارها در سوریه کاسته شود. اگرنخست وزیر هند با خامنه‌ای دیدار می‌کند برای فروش گندم و برنج در برابر نفت و فروش دیگر کالاهای هندی بدون پرداخت دلاری است اما امام جمعه‌ی موقت تهران این دیدار را به حساب خامنه‌ای گذاشته (نماز جمعه‌ی ۱۷ شهریور ۱۳۹۱) و از شگفتی نخست وزیر هند از اطلاعات خامنه‌ای سخن می‌گوید. (مشخص نیست ایشان این شگفتی را از کجا برداشت کرده‌اند؟)
اگر ماندلا در سفر به تهران در سال ۱۳۷۱ بارها از خامنه‌ای به عنوان رهبر خود یاد می‌کند برای جلب سرمایه گذاری جمهوری اسلامی در آفریقای جنوبی است که از این جهت هم موفق بود. همه‌ی حرف‌های ماندلا در این سفر را با سخنان معمول رهبران سیاسی در باب یکدیگر مقایسه کنید: «انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری امام خمینی امیدهای فراوانی را برای قیام مردم آفریقای جنوبی در مبارزه علیه بی‌عدالتی به همراه داشته است و بدون تردید تاریخ هرگز نقش ایران اسلامی را فراموش نخواهد کرد. ملاقات با رهبر انقلاب بزرگی که جهان را تحت تاثیر قرار داده است برای من امیدبخش و موجب افتخار بزرگی است و مردم آفریقای جنوبی اکنون برای شنیدن گزارش دیدارهای من با رهبر بزرگ انقلاب و مقامات عالی‌رتبه جمهوری اسلامی ایران به انتظار نشسته‌اند.» (کیهان ۱۷ آذر ۱۳۹۲) این سخنان محتوایی بجز دعوت به همکاری نیست.
۳. استرتژیست بزرگ. چهره‌ی دیگری که از خامنه‌ای توسط نیروهای امنیتی و نظامی عرضه می‌شود فردی است که مغز استراتژیک نظام است و حرف‌های او در محافل استراتژیک دنیا پیروی می‌شود: «در سال ۱۳۷۹ مقام معظم رهبري در نماز جمعه تهران مي فرمايند كه سياست و حكومت در عرف اسلام مي شود ولايت و ولايت و حكومت در اسلام فرمانروايي صرف نيست، نفوذ در قلب‌ها و سيادت بر مغزهاست؛ دقيقا تعريفي كه از صحبت مقام معظم رهبري در مورد ولايت ارائه مي شود، تعريفي است كه پنتاگون در مورد جنگ آينده اش ارائه مي دهد.» (حسن عباسی، خبرگزاری دانشجو، ۲۳ شهریور ۱۳۹۱) تصوری که بدین گونه عرضه می‌شود آن است که همه‌ی عالم و بالاخص مدیران و سیاستگزاران دنیا با دهان باز و اذهان گشوده هر روز سخنان خامنه‌ای را دنبال می‌کنند تا رهنمود بگیرند بدون آن که اعتراف کنند روش‌هایشان را از کجا اخذ کرده‌اند.
۴. تنها غم‌خوار رزمندگان. اکثر کتبی که در باب جنگ منتشر می‌شوند حمایت کامل دولت و بالاخص نهادهای تحت نظر رهبر را پشت سر خود دارند. این حمایت بی دریغ از آن جهت صورت می‌گیرد که خامنه‌ای در نهایت بتواند یادداشتی بر یکی از صفحات آنها بنویسد (برای نمونه نگاه کنید به نوشته‌ی خامنه‌ای بر یکی از خاطرات اسرای جنگ به عنوان «پایی که جا ماند»، فارس، ۱۱ شهریور ۱۳۹۱؛ یا سخنان وی در باره‌ی کتاب لشکر خوبان، کیهان، ۱۷ مهر ۱۳۹۲) و به این ترتیب توجه رزمندگان دوران جنگ را به خود جلب کند. خامنه‌ای عاشق تقریظ نویسی بر کتب مربوط به جنگ است تا هم خود را به بسیجیان نزدیک کند و هم چهره‌ی ادبی خود را به رخ بکشد.
هدف اصلی موسسات مربوط به تاریخ جنگ و خاطرات رزمندگان که تحت نظر بیت کار می‌کنند این است که تا می‌توانند از زبان افراد درگیر در جنگ نکاتی مثبت در مورد علی خامنه‌ای بیرون آورده و منتشر سازند. (به عنوان نمونه نگاه کنید به یادداشت‌های روزانه غلامرضا صالحی، فارس، ۲۹ شهریور ۱۳۹۱) کسانی که می‌خواهند از پله‌های قدرت بالا روند در موضوع جنگ به بزرگنمایی نقش خامنه‌ای در آن می‌پردازند. (خاطره‌ی رضایی از حضور رهبر انقلاب در جبهه‌ها، تابناک، ۸ مهر ۱۳۹۱)
همچنین مطالب و مصاحبه‌های خامنه‌ای در دوران جنگ مدام باز نشر می‌شوند تا وی را مدافع جدی پاسداران و بسیجیان در آن دوره معرفی کنند (برای نمونه نگاه کنید به «شکست حصر آبادان به روایت رهبر انقلاب» که توسط دفتر حفظ و نشر آثار خامنه‌ای برای باز نشر به همه‌ی رسانه‌های دولتی و شبه دولتی فرستاده شده و در ۵ مهر ۱۳۹۱ متشر شده است) این در حالی است که به روایت هاشمی رفسنجانی خامنه‌ای روابط خوبی با سپاه نداشت: «ساعت هفت صبح به دفتر آقای خامنه‌ای رفتم. درباره سپاه و ارتش مذاکره کردیم. ایشان از من می‌خواهد که مسئولیت تمشیت امور سپاه و ارتش را با هم به عهده بگیرم و من هم همین را از ایشان می‌خواهم. چون روابط ایشان با سپاه به خوبی ارتش نیست و خوف این است که در جنگ تاثیر منفی بگذارد.» (خاطرات ۷ دی ۱۳۶۶ پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی)
۵. مظهر اعتدال. وفاداران به خامنه‌ای می‌گویند «شاخص اعتدال، رهبری است. هیچ کس نمی‌تواند بگوید من شاخص اعتدال هستم. ما به لحاظ شرعی و عقلی و به لحاظ عرفی و بین‌المللی و قانون اساسی، خط اعتدال را خط ولی‌امر مسلمین می‌دانیم.» (حسین فدایی٬ دبیرکل جمعیت ایثارگران، فارس ۲ بهمن ۱۳۹۲) در هر دوره به تناسب طرح موضوعات در افکار عمومی خامنه‌ای شاخص همان موضوع مورد توجه معرفی می‌شود. اگر رئیس دولت با شعار اعتدال رای بیاورد خامنه‌ای مظهر اعتدال است. اگر رئیس دولت با شعار اصلاحات یا عدالت و یا معنویت هم رای بیاورد باز خامنه‌ای شاخص آنها معرفی می‌شود.
میزان و بسامد این تبلیغات با دو متغیر دیگر مرتبط است: مشروعیت نظام و میزان نارضایی عمومی. هرچه مشروعیت نظام کاهش بیشتری می‌یابد و نارضایی عمومی افزایش بیشتری پیدا می‌کند بر حجم این تبلیغات افزوده می‌شود. البته این تبلیغات توسط گروهی انجام می‌شود که آن را به عنوان شغل برگزیده‌اند. دفتر خامنه‌ای کسانی را به عنوان حاشیه نویس دیدارها و سفرهای خامنه‌ای استخدام کرده است که اخیرا احمدی نژاد نیز این عمل را تقلید کرده و حاشیه نوسی سفرش را با خود به نیویورک آورد. (الف، ۱ مهر ۱۳۹۱) همه‌ی کسانی که این ترویج و بزرگنمایی را انجام می‌دهند- حتی اگر حقوق بگیر نباشند- به ازای آن از رانت‌ها و امکانات دولتی برخوردار می‌شوند. خامنه‌ای سیاست هویج و چماق را به خوبی در دوره‌ی رهبری خود به اجرا درآورده است. در جامعه‌ای که حکومت همه‌ی ارزش‌ها را به پول تقلیل داده، کسی برای اعتقادات خود به مداحی رهبر نمی پردازد.
خامنه‌ای در برابر انتقادات روز افزون از مداحی‌ها و صنعت مقدس سازی در موارد بسیار نادری از مقایسه‌ خود با مقدسان شیعه شکایت کرده است: «خود ما انسان‌هاى ضعيفى هستيم. وقتى كسانى اسم مبارك اميرالمؤمنين عليه‌السّلام يا اسم مبارك ولىّ‌عصر روحى‌فداه را مى‌آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مى‌آورند، بنده تنم مى‌لرزد. آن حقايق نور مطلق، با ما كه غرق در ظلمتيم، بسيار فاصله دارند. ما گياه همين فضاى آلوده دنياى امروزيم؛ ما كجا، كمترين و كوچكترين شاگردان آنها كجا؟ ما كجا و قنبرِ آنها كجا؟ ما كجا و آن غلام حبشىِ فداشده در كربلاى امام حسين عليه‌السّلام كجا؟ ما خاك پاى آن غلام هم محسوب نمى‌شويم.» (سایت شخصی خامنه‌ای، ۱۲ آبان ۱۳۸۰) این سخنان با حمایت مالی و سیاسی خامنه‌ای از مداحان شخص وی و مجازات کسانی که به انتقاد از وی می‌پردازند کاملا در تعارض است و آنها را صرفا باید عکس العملی به انعکاس منفی مداحی‌ها تلقی کرد.
خامنه‌ای افرادی را به مقامات سیاسی و نظامی و قضایی می‌گمارد که همه به مداحی از وی می‌پردازند و همه از نظر شخصیتی ظرفیت چنین کاری را دارند اما بعد از مداحی آنان برای نمایش تواضع خود از مداحی آنها خرده می‌گیرد: «در جلسه‌‌ای در محضر مقام معظم رهبری، سردار فیروز‌آبادی گزارشی را خدمت ایشان ارائه داد، آقا فرمود این گزارش خوب بود، اما اگر جایی که از من تعریف شده بود را قیچی می‌کردید، بهتر می‌شد.» (مسوول نمایندگی ولی فقیه در بسیج، تابناک ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲)
او همچنین در سفر به کرمانشاه از تبلیغات زیاده از حد برای خودش در جمع مقامات استانی شکایت می‌کند: «من یک گلایه‌ى کوچکى هم دارم؛ چند روز است منتظر فرصتى بودم که این گلایه را هم عرض بکنم. آن گلایه این است که من وقتى توى خیابان‌های کرمانشاه رفتم، دیدم به شکل غیر متعارفى عکس‌های بزرگى از چهره‌ی این حقیر در مسیر نصب شده - به افراط، به اسراف - حتّى به نظرم در راه پاوه که می‌رفتیم، من دیدم در بعضى جاها توى جاده هم عکس نصب کرده‌اند؛ چرا؟ این همه عکس! این کار چند تا اشکال دارد: یکى اینکه این‌ها هزینه‌بر است، خرج دارد - من اطلاع دارم، میدانم - و کارى است کاملاً غیر لازم، با هزینه‌ى سنگین؛ خب، این توجیهى ندارد. ثانیاً این نحوه‌ى کار کردن و عکس زدن و تبلیغ‌های این جوری، مناسب وضع ما و شأن نظام جمهورى اسلامى و شأن طلبگى ما نیست؛ این جور کارها مال دیگران است.» (دفتر حفظ و نشر آثار خامنه‌ای، ۱۷ مهر ۱۳۹۱)
اگر این سفر اولین سفر استانی وی بود این شکایت جای داشت اما این یک رویه است که وی در هر سفری می‌گذارد جال و جلال و شکوه وی به رخ مردم منطقه کشیده شود و مقامات استانی آداب چاکری به جای آورند و بعد از اعتبار تواضع و عدم نیاز به تبلیغات نیز خود را برخوردار می‌کند. در سفرهای وی بعد از این سخنان (مثل سفر به خراسان)، همان تبلیغات ادامه داشته است. او با این کار هم از مدل تبلیغات دیکتاتورها برخوردار می‌شود و هم از تواضع درویشان. ظاهرا آثار ماکیاولی به خوبی در بیت رهبری تدریس و هضم شده است.
علی رغم متواضع نمایی در جملات فوق، خامنه‌ای خود در تبلیغات مربوط به بزرگ‌نمایی و نمایش کیش شخصیت نقش محوری دارد. او در سخن و عمل خود را به عنوان فردی قابل توجه و احترام انگیز معرفی کرده است. وی در مورد معرفی خود به همسرش پس از ازدواج چنین می‌گوید: «شاید اولین روزها و … یا هفته‌های پیوند [مان]… بود، مسائل سیاسی من به وسیله خودم برای ایشان مطرح شد… شاید قبلا هم می‌دانستند که من توی این مسائل سیاسی هستم، لکن مرا به [چشم] طلبه ای … که مورد توجه و علاقه… بزرگان و اساتید… هستم… نگاه می‌کردند.» (شرحاسم، نوشته‌ی هدایت الله بهبودی، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۹۱)  

* منبع: رسام

** مقالات ومصاحبه های مندرج درسیت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.