جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
ازآب تا سراب حقیقت

تاريخ انتشار : 9/30/2014



مهران محمدی
ویژۀ رسام
 
برای نوشتن این یادداشت کمی تردید داشتم اما هر طوری بود به این باور رسیدم که حقیقت را باید فریاد زد امری انکار نا پذیر و تمام ناشدنی تا جایی که بزرگان دینی و روشنفکران آزادیخواه مسلمان بخاطراین کلمه جانشان را ایثار نمودند تا بتوانند غبار جهالت و نادانی را از افکار عمومی زدوده و نسیم فرح بخش حقیقت یابی را در دلهای انسانها به وزش درآورند. 
این امر ممکن نیست مگر اینکه همه ما گامی صحیح در نقد آراء و اندیشه های ناسالم برداشته و ملت سر در گم را از گمراهی نجات داده و به سر منزل مقصود نزدیک نماییم در همین میان کسانی هستند که به هر قیمت حاضرند تا برای رسیدن به منافع خود از دین ، و معنویت ! مایه بگذارند تا با توجیهات ناصحیح و عوام پسندانه جایگاهی در میان ملتهابرای خود دست و پا کنند و متملقین و واعظان جیره خوار نیز بر این طبل تو خالی کوبیده تا شاید گمراهان بیشتری را با خود همراه سازند.
به همین جهت انسانها برای رسیدن به قله حق طلبی نیاز دارند تا خود را به کلام وحی و یا سخنان مفسرین وحی نزدیک نموده و سره را از ناسره و حق را از ناحق تشخیص دهند و غیر از این راه هر چه باشد دوری از حق و تاریکی مطلق است و بس! امیرمؤمنان علی علیه السلام برای شناخت حقیقت و در بحبوحه جنگ صفین و زمانی که خال المومنین و امیرالمومنین در برابر هم صف آرایی کرده بودند و یا در جنگ جمل آن جایی که همسر پیامبر ام المومنین با امیر المومنین رودر روی یکدیگر واقع شده بودند در پاسخ به سوال شخصی که گفت : یا علی تو امام مسلمینی و معاویه صحابی رسول الله و تو داماد پیامبری و عایشه ام المومنین همسر پیامبر در میان برای شناخت حقیقت چه باید کرد ؟ آیا می توان دعوای شما دو گروه را وانهاد و به کنار رفت؟ و یا باید خود را در برابر یکی و به طرفداری از دیگری قرار دهم و تشخیص این امر برایم مشکل است ! علی (ع )فرمود: اعرف الحق تعرف اهله و اعرف الباطل تعرف اهله. 
یعنی به جای اینکه (اشخاص) علی و معاویه ملاک عمل تو باشند و یا علی و عایشه مورد قضاوت تو قرار گیرند اول حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی و باطل را بشناس تا اهل باطل را شناخته باشی در غیر اینصورت به اشتباه خواهید افتاد ! و در اینجا ما نیز از همان روش امام المتقین امیرالمومنین بهره می جوییم و خوانندگان عزیز را به تفکر و قضاوت می خوانیم و تا ضمن ارزیابی عملکرد حاکمان بدون در نظر داشتن القاب و عناوین دوری یا نزدیکی اینان را باحق و حقیقت دینی مورد ارزیابی قرار دهند تا که سیه روی شود هر که در او غش باشد این گوی و این میدان! 
اسلام دینی نبوده و نیست که خود را با پلشتیها و نا خالصی ها آلوده نماید اسلام دینی است فطری که بخاطر یکرنگی آن حتی دشمنانش را با خود همراه ساخته و اگر نسیم حقیقت همانطور که هست به مشام مشتاقان آن برسد بی درنگ به قول قرآن یدخلون فی دین الله افواجا یعنی مردم دسته دسته بر این دین وارد می شوند. این شفافیت دین اسلام و صفا و خلوص مردان دین باعث رونق اسلامگرایی در زمان پیامبر و اهل بیتش شد زیرا اسلام دین اخلاق و پایداری بر اصول اخلاقی است و آنچه امروز در جهان پر از ظلم و جنایت دیده می شود حاصل بی اخلاقی های موجود در جامعه و در راسشان حاکمان آنان است اسلام دین سادگی ، صداقت ، دین همیاری و تعاون و دین احیای ارزشهای اخلاقی است .
اسلام حقیقی از آنچه که امروز به نام سیاست مصطلح در جهان از آن نام برده می شود فاصله داشته و از آن بیزار است لذاست که در زمان مرگ خلیفه دوم ، امام علی سلام الله علیه که تا یک قدمی خلافت فاصله داشت با شرط خلیفه مخالفت کرد و از خلافت خود را دور ساخت وچه بسا اگر آن شرط را می پذیرفت و اجابت می نمود مسیر تاریخ اسلام عوض شده بود و یا اگر جناب مسلم بن عقیل سلام الله علیه در خانه هانی بن عروه دشمنش را که به حق باید کشته می شد را می کشت تاریخ عاشورا رخ نمی داد و اگر انبیاء و ائمه ما جور دیگری و به قول امروزیها با سیاست علمی تر و دقیقتری رفتار می نمودند!! امروز خیلی از حوادث و وقایع تاریخ اسلام اینگونه رقم نخورده بود.
این نکته درست همان تفسیری است که شخصی به حضرت امام علی بن ابیطالب سلام الله علیه عرض کرد یا علی معاویه از شما سیاستمدارتر است و شما از یک سادگی خاصی بر خوردارید و حکومت داری روش مخصوص به خودش را دارد و گویی می خواست به علی بگوید تو هم کمی از سیاستهای معاویه پند بگیر و مولا خطاب به این شخص ظاهر بین فرمود : والله ما معاویه بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر ولولا کراهیه الغدر.... سوگند بخدا معاویه از من سیاستمدار تر نیست ! اما معاویه حیله گر و جنایتکار است اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرکترین افراد بودم ولی هر نیرنگی گناه و هر گناهی نوعی کفر است ... . 
با این مقدمه معلوم می شود که برای شناسایی حق و باطل باید مرز شخصیتهای انسانی را در نوردیم و ملاک عمل خود را حق یا باطل بودن قرار دهیم ؛ پس این سوال مطرح میشود که حق و باطل را از کجا بشناسیم؟ و اصلاٌ حق و باطل چیست؟ تا بشود اعمال و رفتارمان را با آنها بسنجیم . برای جواب این سوال ازکلام معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که خود عین حقند بهره می جوییم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یکی از روشهای شناختی حق را وجود مبارک امیر المومنین قرار داده و می فر ماید : علی مع الحق و الحق مع علی و خود مولا علی شناخت حق را اینگونه تعریف می کند : ... جعل حقه علی العباد ان یطیعوه... خداوند حق خود را بر بندگان ، اطاعت خویش قرارداده است! 
این اطاعت یعنی پیروی از دستورات الهی و باز داشتن خود از نواهی الهی! و بعبارتی بدنبال حلال و حرام رفتن و از مسیر احکام الهی به سعادت رسیدن ! حال باید گفت اگر ملاک عمل ما مسلمانان و بالخصوص شیعیان اوامر و نواهی خداوند و میزان و شاخصش در رفتار ائمه هدی به عینیت رسیده و الگوی عملی حکومت اسلامی حکومت پنج ساله مولا علی سلام الله علیه است که در خطبه ها و نامه ها و حکمتهای او در کتاب شریف نهج البلاغه آمده پس با این میزان عملکرد حاکمان جمهوری اسلامی در کدام کفه ترازوی حق یا باطل جای دارد؟ آیا پایبندی ظاهری وصوری به ظواهر دین و دینداری می تواند ملاک قضاوت باشد. 
حق با حرف و شعار نیست . و اما جمهوری اسلامی که حفظش را اوجب واجبات می دانند! و ضرورت بقایش را حتی بالا تر از جان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گفته اند ! آیا به تمام معنا جمهوری اسلامی است؟! 
این سوالی است که 35 سال ملت با آن در گیر است و اینکه متدینین کمی تامل و وسواس به خرج دهند برای این است که باید به حجت شرعی برسند و اینجاست که حاکمان جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را می نمایند تا اینگونه وانمود کنند که همه چیز آرام است و بر طبق شرعیات صورت می گیرد اما آیا صرف تصویب قوانین به نام قانون اسلام جمهوری اسلامی رنگ و بوی اسلامیت به خود می گیرد؟ و مشکلات مردم به سرانجام می رسد اگر اینگونه بود کشورهایی که قبل از ما ساز جمهوری اسلامی را نواختند امروز جایگاهشان در بالاترین سطوح زندگی مادی و معنوی بود نه جهنم خود ساخته فقر و فلاکت کشورهایی مانند پاکستان و موریتانی و این اواخر افغانستان عزیز ! اينها کشورهایی هستند که قبل از پیروزی انقلاب ما عنوان جمهوری اسلامی را یدک می کشیدند . 
حال این پرسش پیش روی ماست که مسئولان جمهوری اسلامی را تا چه اندازه به حق و حقیقت نزدیک می بینیم ؟ آیا با وجود رهبری خود شیفته ومطلقه که برای یک عمل ساده پروستات میلیونها و شاید میلیاردها تومان هزینه بر بیت المال تحمیل می کند و همه را به دستبوسی فرامی خواند و شوی آه وناله و دعا و ثنا راه می اندازد که انسان بیشتر به یاد محمدرضا پهلوی و سقوطش از اسب می افتد که می گفت دست غیبی حضرت عباس مرا نجات داد و خود را کمر بسته آن حضرت می نامید !! 
چه مقدار به حق نزدیکیم؟ آیا با و جود دولتمردانی پاک دست ! و مردمی که هفتصد میلیارد دلار در آمد نفت را صدقه وار در سبد خانوار گذاشتند و اضافات آن را راهی دیار غزه و لبنان و ونزوئلا و ... نمودند و از گشاده دستی شان گونی های سیب زمینی را بر سر چهار راهها به رایگان در اختیار وارثان اصلی انقلاب یعنی پابرهنگان اهدا نمودند! می توان از حق و حقیقت اینان حرفی زد ؟ 
آیا با وجود حاکمان دلسوز و یکرنگ ! که ذخایر بیت المال را به توپ بسته تا جایی که مقام رهبری که خود را سر سلسله مبارزه با رانت و فساد می داند ندای کش نده سر می دهد می توان از حقیقت دم زد؟ 
آیا واقعا جمهوری اسلامی پس ازگذشت 35 سال توانست خود را الگوی واقعی اسلامی در جهان نشان دهد ؟ آیا رفتارهای حاکمان ما در طول این مدت روایتگر حکومت عدل علوی در ۵ سال خلافتش بوده است ؟ 
امیر کبیر، صدر اعظم ایران، با وجود پادشاهی بی لیاقت در مدت 3 سال توانست بهترین خدمات را که هنوز اثراتش را شاهدیم رقم بزند. آیا حاکمان جمهوری اسلامی که 35 سال سر در آخور بیت المال مسلمین دارند توانستند قدمی برای گسترش اسلامیت این مملکت بر دارند ؟ قضاوت با شما! 
مردم ایران ؛ سالهاست که دغدغه اولیه اش دیگر حق طلبی نیست ! رهبران جمهوری اسلامی با این مردم کاری کردند که حق را در گرفتن یارانه نقدی و سبد کالای گوشت و مرغ و تخم مرغ می بینند و بدنبال قیمت ارزانتر پیاز و سیب زمینی هستند! 
ملت می گوید حق این است که اگر راستش را بگوییم که در آمدمان چقدر است از یارانه محروممان می کنند و دیگراین صدقه جاریه دستمان را نمی گیرد. ملت ما حق را این می داند که باید مجیزرهبرانش را بگوید و بدنبال خودروی حامل عزیزان بدود تا بتواند از پرتوش نان شب بچه ها را تامین کند ملت ایران شاه را بیرون کرد تا حکومت سلطنت مطلقه جایش را به جمهوریت بدهد اما مطلقه دیگری را به جایش نشاند ! 
ملت ما اسلامی میخواست همه در یک سطح و یک صف ؛ اسلامی که حاکمانش در میان مردم باشند و با مردم زمستان سرد را به بهار دل انگیز برسانند ! نه اسلامی که حاکمانش شعار حمایت از کوخ نشینی سر بدهند و در کاخ روز گار بگذرانند و نمایندگان مردمش در تالار سبز خواب قیلوله بروند و وام بلا عوض یکصد میلیونی به جیب بزنند ! 
اسلامی که از آن مرحوم شیرازیها که بایک جمله فتوایش لرزه بر استثمارگران می انداخت و یا مرحوم مدرسش در برابر قلدر زمان جانانه می ایستاد و مانند مرحوم آیت الله منتظری سالها حبس و حصر را برای آزادی بیانش در انقلابی که خود دوم شخصش بود کشید تا بگوید برای احیای حق و حقیقت باید سختی ها را به جان خرید و مبارزه کرد . 
اینها را گفتم که بگویم اگر ملاک حق؛ اهلبیتند ! در این کشور همه چی هست مگر اهل بیت! و دستوراتشان ! و آنچه در این کشور دیده نمی شود حق است ! و اجرای آن! و اگر این حاکمان بر دین مردم سوار شوند که شدند ما را تا نا کجا آباد می برندمان و تازه آنجا هم باز دینی دیگر! به خوردمان می دهند و از حق دیگری دم می زنند ! 

* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.
 

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.