جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
ظلم مضاعف بر زندانیان

تاريخ انتشار : 5/25/2015



مجید خیامی
ویژۀ رسام

احمد زيدآبادی، روزنامه نگار، روز پنجشنبه ۳۱ ارديبهشت پس از تحمل شش سال زندان و آزادی از زندان رجايی شهر برای گذراندن دوران پنج ساله تبعيد با هزينه شخصی به گناباد در استان خراسان رضوی منتقل شده است. او که دارای دکترای روابط بين‌الملل از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است پس از انتخابات رياست جمهوری در خردادماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شده و به همراه شمار ديگری از روزنامه‌نگاران و شخصيت‌های اصلاح‌طلب در دادگاه‌های موسوم به «کودتای مخملی» محاکمه شد. دادگاه انقلاب، اين روزنامه‌نگار را به شش سال زندان، پنج سال تبعيد در گناباد و همچنين محروميت مادام‌العمر از فعاليت‌های اجتماعی و سياسی محکوم کرد. هزینه اسکان آقای زیدآبادی در گناباد باید توسط خودش پرداخت شود و خانواده او اجازه دارند که در دوران تبعید به او سر بزنند و یا حتی در کنارش زندگی کنند، اما اگر او بخواهد از گناباد خارج شود باید درخواست مرخصی بدهد.
در همین حال نرگس محمدی دیگر زندانی سیاسی که چند هفته پیش مجدداً دستگیر و به زندان اوین منتقل شد به دلیل ابتلا بودن به بیماری "ام اس" و نرسیدن داروهای وی، در وضعیت سختی به سر می برد. سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی نیز کمابیش در وضعیت های مشابهی از لحاظ محدودیتهای غیر معمول به سر می برند. همین چند هفته پیش بود که دکتر مریم ایمانی همسر سید احمد هاشمی از مشاورین وزیر کشور دولت خاتمی در غربت و تنهایی و بدون دیدار همسرش درگذشت. آقای هاشمی که در ماجرای کودتای انتخاباتی سال 88 دستگیر و بعداً به 5 سال حبس محکوم شد، اجازه نیافت که بر بالین همسرش که به بیماری سرطان مبتلا بود، حاضر شود در حالیکه در همان زمان محمدرضا رحیمی، معاون اول پاک ترین دولت تاریخ ایران به بهانه دیدار بار همسر بیمارش بعد از یک هفته که به زندان منتقل شده بود، به مرخصی رفت. 
جدای از حکم های ناعادلانه ی دادگاه های تحت نفوذ وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، محدودیتهای غیرقانونی که سازمان زندانها (که زیر نظر قوه قضاییه اداره می شود) برای تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی اعمال می کند، رنجی مضاعف بر این زندانیان و خانواده هایشان وارد می سازد. ندادن مرخصی، در اختیار نداشتن تلفن، عدم ملاقات حضوری برای ماه ها و شاید چند سال، در اختیار نداشتن امکانات فرهنگی و آموزشی و ورزشی زندان، محدودیتهای بسیار شدید در استفاده از امکانات درمانی داخل و خارج زندان، محدودیت های شدید در ارسال کتاب و ملزومات شخصی مورد نیاز زندانیان از طرف خانواده هایشان، عدم دسترسی مناسب به وکلا و امکانات حقوقی و بسیاری محدودیتهای غیر انسانی و غیر قانونی دیگر، که برای سایر زندانیان اعمال نمی شود را می توان از جمله ی این محدودیتها برشمرد.
آنچه که در جمهوری اسلامی به نام دین بر زندانیان می رود نیز مانند بسیاری از مسائل و معضلات این حکومت، مثنوی هفتاد من است. هر زندانی سیاسی و عقیدتی که بعد از گذراندن دوران دهشتناک دستگیری و بازجویی که خود به خشن ترین و غیرانسانی ترین وجه ممکن صورت می گیرد، گذر کند وارد دوران طی کردن محکومیت در زندانهای تحت نظر سازمان زندانها می گردد. این زندانیان را بعضاً برای تحت فشار قرار دادن در کنار زندانیان جرایم خشن مانند زورگیری و قتل و یا موادمخدر قرار می دهند و در عین حال او را از حقوق مصرح در قانون که شامل همه زندانیان هم بند و هم اتاق او می گردد، محروم می نمایند. این تبعیض ها که بارها و بارها توسط زندانیان و خانواده های آنها مورد اعتراض قرار گرفته، باعث فشار مضاعف برای تحمل دوران محکومیت می گردد. در طی سالهای حکومت جمهوری اسلامی موارد زیادی دیده و گزارش شده که به جرات می توان گفت که نمونه ی آن را در هیچ کشوری در دنیا نمی توان یافت. زندانی کردن فرزند به همراه مادرش، دستگیری افراد خانواده برای تحت فشار قرار دادن زندانی و ایجاد صحنه های اعدام ساختگی و افزایش حکم در دادگاه های تجدید نظر تنها نمونه هایی از این اقدامات است. 
با زندانی شدن فرزندان هاشمی رفسنجانی و حصر خانگی مهدی کروبی و زندانی شدن تعدادی از فعالین ملی مذهبی که همگی زندان های دوران شاه را تجربه کرده بودند، بارها در نامه ها و مصاحبه ها توسط خانواده هایشان و بعضاً خودشان، صراحتاً اعلام کرده اند که آنچه جمهوری اسلامی با زندانیان سیاسی و عقیدتی انجام می دهد هرگز در دوران رژیم ستمشاهی به وقوع نپیوسته و به خصوص اذیت و آزار خانواده های زندانیان و اعمال محدودیتهای فوق العاده در رژیم قبل از جمهوری اسلامی سابقه نداشته است. گرفتن اعترافات اجباری زیر شکنجه و فشار و بعضاً پخش آنها از تلویزیون همانند آنچه که در دادگاه های نمایشی معترضان انتخاباتی سال 88 مشاهده شد نیز از دیگر مواردی است که در جمهوری اسلامی رواج یافته و یکی از غیراخلاقی ترین روش های ضربه به زندانیان می باشد.
رهبر و بعضی از مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی که خود در زمان شاه طعم تلخ زندان و تبعید را چشیده اند به خوبی آگاهند که استفاده از روشهای غیرقانونی و غیرانسانی چه بلایی بر سر زندانیان و مخصوصاً خانواده های آنها می آورد ولی علیرغم شعارهای اسلامی و مردم پسند دوران انقلاب برای پاکسازی روش های کثیف و غیر شرعی، در حکومتی که بنیان گذاردند خود به شیوه های شدیدتر و وحشیانه تری توسل می جویند. کشته شدن همسر و مادر امیررضا (پیمان) عارفی زندانی سیاسی ساکن تهران در راه بازگشت از ملاقات وی در زندان در تبعید مسجدسلیمان و کشته شدن مادر محسن قشقایی زاده دیگر زندانی سیاسی در راه بازگشت از ملاقات او و دفن پیکرش به عنوان مجهول الهویه از فجایعی است که اخیراً گریبان این زندانیان و خانواده هایشان را گرفته و دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. اینها تنها دو نمونه است و مواردی از این دست را به وفور می توان دید و شنید.  
با نگاهی به شعارها و سخنان آیت الله خمینی و سایر رهبران انقلاب و اهداف و وعده های داده شده به جرات می توان گفت که انتظار مردم انقلاب کرده این نبود و نیست. مردم با انقلاب خود خواستار اعتلای فرهنگ انساندوستی و اجرای شیوه صحیح حکومتداری به تاُسی از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین بودند نه آنچه که امروز شاهد هستیم. سقوط وحشتناک ارزش های اخلاقی و انسانی و اسلامی در سایه شعارهای تکراری و پوچ که دیگر برای اکثریت مردم محلی از اعراب ندارد. حکومت بی اخلاق و فاسد جمهوری اسلامی با شیوه های خود نه تنها بزرگترین ضربه ها را به اسلام و تشیع وارد کرد بلکه فرهنگ مردم ایران را به سرعت هر چه تمامتر به سوی نابودی و دره های تاریک عقب ماندگی سوق داد. در دولت حسن روحانی و هیاهوی مذاکرات هسته ای نیز وضعیت زندانیان وخیم تر شده و تقریباً به فراموشی سپرده شده اند. 


* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.