جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
در دفاع از آیت الله العظمی شریعتمداری؛ نامۀ سرگشاده به آقای موسوی خوئینی ها

تاريخ انتشار : 9/1/2011



سجاد نیک آیین

آقای موسوی خوئینی ها ! راه آینده از نقد گذشته می گذرد!

جناب آقای موسوی خوئینی ها در پاسخ به پرسش یکی از کاربران پایگاه اینترنتی تان، آهنگ راه، مطالبی را نسبت به آیت الله العظمی شریعتمداری نسبت داده اید، که لازم دیدم، توسن قلم را برای نوشتن نامه ای را که مخاطبش شما باشید، زین کنم وشخص حضرتعالی را مخاطب قراردهم.
آقای موسوی خویئنی ها! بعنوان جوانی که با اصلاح واصلاح طلبی در دوران دانشجویی از راه روزنامۀ شما "سلام" آشنا شدم، ومحمد خاتمی واساساً اصلاحات را  وامدار کارسترگی می دانم که شما در "سلام" به انجام رساندید. برای بسیاری از هم نسلان من درهوای سیاسی آن روزگار، "سلام" شما همچون روزنۀ امیدی بود، که بعدها نور تغییر وتغییر خواهی، از آن تابیدن گرفت.
بگذریم... که هرچه درباب ارادت سابق ونقد لاحق اینجانب نسبت به مواضع سیاسی حضرتعالی گفته شود، احتمالاً ازتأثیر مطالبی که درپی خواهم آورد خواهد کاست.
آقای موسوی خوئینی ها! ازشما که دست کم دو دهه است به تازیانۀ حصر ومحدودیت حاکمیت گرفتار آمده اید، نسبت دادن مطالبی اینچنینی به آیت الله العظمی شریعتمداری دور از انصاف بود. نقد اینجانب به پاسخ شما مشتمل بر دوبخش است. بخشی ازآن به ادبیات کلی گفتمان شما باز میگردد، که آنرا نامتناسب با فضای گفتمان مورد انتظار از یک اصلاح طلب راستین وحقیقی می بینم. حضرتعالی چنان سخن می گویید، که گویا هنوز دل درگرو گذشته دارید، وامید به اصلاح پذیری آینده آنهم درچارچوب نظریه ای که امروز دیگر ناکارآمدی آن "اظهر من الشمس" گشته است، اما شما همچنان اندرخم آن کوچۀ اولید!
آقای موسوی خوئینی ها، چرا از دوران بقول شما "امام"، "حضرت امام" وباز بقول شما "سیرۀ امام" تابوها وغل وزنجیرهایی ساخته اید که اینچنین دست وپا ووجدانتان را به زنجیر کشیده است؟! چرا به خود جرأت نقد مواضع وعملکرد خودتان وایشان را نمی دهید؟! فرموده اید که آیت الله العظمی گلپایگانی اصالت الحوزه ای وآیت الله العظمی خوانساری اصالت الدمی بوده اند وآیت الله خمینی "اصالت الاسلامی"!! اما اولاً نفرموده اید، اسلامی که آیت الله خمینی مدعی اصالتش بود، ومعتقد بود باید تا پای "بلغ ما بلغ" هم برایش پیش رفت، تعریفش چیست؟ این کدامین اسلام است؟ حدود وثغورش چیست؟ آیا اسلام مورد ادعای ایشان همان اسلامی است، که نخست درکربلا وبعدها درنجف وپس ازآن درپاریس وبعد هم دربهشت زهرا درتهران، یک چیز می گوید، وبعدترها ازهمۀ آنچه گفته است ووعده داده است، سرباز می زند واظهار ندامت میکند، بلکه فراتر از آن پشیمان است که چرا بیشتر نکشته وخون نریخته وجوخه های دار برپا نکرده؟!  یا اسلامی که اگر مصلحت اقتضا کند، می توان همۀ احکامش را تعطیل کرد، نماز را هم تعطیل کرد، شراب هم خورد! این اصالت الاسلام است یا اصالت المصلحه ؟
آیا آنچه شما وهمراهانتان امروز از زندان وشکنجه وحتی قتل، بدان گرفتار آمده اید، وآبرویی که از هم صنفان حوزوی تان رفته است، ثابت نکرد ای کاش مردم سخنان همان بزرگواران اصالت الدمی ها واصالت الحوزه ای را می پذیرفتند، وزمام امور را بدست نااهلان ومنافقان نمی سپردند؟! سخن دراین مجال بسیار است، اما قصد زیاده گویی ودرازنویسی ندارم.
آقای موسوی خوئینی ها! درمرقومۀ خود، فرموده اید که آقای شریعتمداری همراه انقلاب نبود ومواضع او چنانکه باید وشاید نبود، اما بعدها مواضع ایشان ظن برانگیز شد. برچه اساس ومبنایی چنین ادعایی می کنید؟ برپایۀ اظهارات وسند سازی هایی که درجمهوری بنام اسلامی صورت گرفته ومی گیرد؟ اساساً چرا موضوع این سوء ظن را مشخص نمی فرمایید؟ وچرا بیان نمی دارید که چنین سوء ظنی از کجا ناشی شد؟ از عدم همراهی حضرت آیت الله با انقلاب شما ورهبری آن؟! اگر چنین بود که بزرگان دیگری هم همراهی ننمودند که خود نیز نام ازآنها برده اید. حال پرسش این است، که اگر مبنای عدم سوء ظن، سکوت باشد، چرا همان آیات عظام گلپایگانی وخوانساری، با انکه ساکت بودند، اما بازهم درپس از انقلاب منزوی وخانه نشین شدند؟! چرا با تهدیدهای رنگارنگ آنان را وادار به سکوت دربرابر انحرافاتی کردند، که شما امروز بقول خودتان برای اصلاح آن کژرویها کمر همت بسته اید؟!
اگر هم ملاک ومعیار همراهی با انقلاب باشد، که خودشما بعنوان زخم خوره، بهتر می دانید این انقلاب با همراهان خود چه کرد! درسطح روحانیونی چون شما که امر واضح وروشن است، اما حتی درسطح مراجع وعلما نیز، همراهان انقلاب یکی یکی پس از انقلاب حذف شدند! گیریم که رفتار آیت الله العظمی شریعتمداری شک برانگیز بود، بفرض محال، اما آیا رفتار آیت الله العظمی قمی، آیت الله العظمی شیرازی وحتی آیت الله العظمی منتظری هم شک برانگیز بود؟! نقش ویژۀ آنان درپیروزی انقلاب را که کسی نمی تواند منکر شود. اما همین انقلاب خدمات اینان را هم پاس نداشت! وآنانرا به مسلخ حصر وتبعید وزندان وحتی شکنجه گرفتار آورد. پس می بینید که انقلابی بودن وهمراهی با انقلاب وحتی سکوت هم برای زورمداران وتمامیت خواهان، ملاک ومعیار نیست.
اگر منشأ این شک وسوء ظن را سندسازی های حاکمیت می دانید، آیا این سوء ظن را از همان سنخ سوء ظن ها وبلکه اتهاماتی نمی دانید، که سردار مشفق وباند امنیتی نظام نسبت به شخص شما مطرح نمود؟! ازهمان سنخ سند سازی های که حتی شما ومحمد خاتمی ومیرحسین موسوی را با استناد به آنها می توان محاکمه واعدام نمود؟!
حضرتعالی مرقوم داشته اید که آیت الله شریعتمداری، دربرابر اقدامِ به  تعبیرشما زشتِ هوادارانش درقم سکوت نمود وواکنشی نشان نداد! واین اقدام ایشان را سوء ظن برانگیز دانسته اید. اما آیا آیت الله خمینی دربرابر اقدام اولیه هواداران حوزوی اش درپرونده سازی وسند سازی برای ایشان وآیت الله سید محمد روحانی وبسیاری روحانیون سنتی دیگر، پیرامون وابستگی آنها به رژیم شاه وساواک واکنش نشان داد وآنان را تخطئه نمود؟! شما نیک می دانید که این اقدامات انقلابیون وهواداران آقای خمینی چه تأثیر نامطلوبی برفضای حوزه داشت، وهمانطورکه حضرتعالی اشاره داشته اید وخود آیت الله خمینی بیان کرده اند، نمی توان جلوی اقدامات مقلدین عصبانی(!!) را گرفت. همین مقلدین عصبانی که آیت الله خمینی بنابرادعای خودش(!!) نتوانست جلوی آنها رابگیرد وبه بیت آیت الله شریعتمداری حمله کردند، همان مقلدین عصبانی درسوی دیگر منازعه بودند، که تاب اهانت وپرونده سازیِ آیت الله خمینی وهوادارن ایشان برای مراجعشان را نیاوردند وشاید آنچنان کردند که فرموده اید.
دربخش دیگری ازپاسختان، مطالبی را به مقام شامخ یکی از استوانه های علمی واخلاقی جهان تشیع نسبت داده اید، که بسی جای شگفتی وتأمل دارد. حضرتعالی، آیت الله العظمی شریعتمداری را به سهم خواهی وقدرت طلبی متهم نموده اید، وتلاش درتوجیه برخورد صورت گرفته با ایشان تحت این عنوان اتهامی، می کنید. اما روان کردن سیل اهانت وتهمت نسبت به یک شخص عادی بدون مدرک ودلیل پسندیده وپذیرفتنی نیست، تا چه رسد یک مرجع تقلید. مگر نه اینکه رنج امروز شما وهمراهانتان دراین نظام از همین تهمتها وبی انصافی های بی سند ودلیل ومدرک است!!
چرا برای توجیه یک واقعیت تلخ عینی، به نظریه پردازی های نادرست ذهنی روی می آورید؟ تهمت قدرت طلبی وجاه طلبی به یک مرجع تقلید بدون ارئۀ دلیل ومدرک شرعاً وعقلاً وعرفاً جایز نیست. مگر نه اینکه باید معیار داوری ما دربارۀ افراد واشخاص اقوال وافعال ایشان باشد؟ مگر سخنان وگفته ها واظهارات آیت الله العظمی شریعتمداری، چیزی غیر از دغدغۀ ایشان نسبت به استقرار یک دیکتاتوری سیاه دینی تحت عنوان بدعتی بنام ولایت فقیه، نشان میدهد؟ مگر تشکیل حزب وتلاش برای استقرار حاکمیت ملی جرم وگناه است؟ چرا حضرتعالی به تکرار همان اتهاماتی می پردازید که دستگاههای امیتی رژیم برای این مرجع بزگوار تقلید ساخته وپرداخته اند؟ برای شما که دیرگاهی است دستی براین آتش دارید، اینگونه تحریف ها وتوجیه ها روا نیست. اگر بنا براین تحلیل های ذهنی بود، آیا دریک تحلیل منطقی نمی توان ونباید مدعی شد که آیت الله خمینی، با استفاده از حیله های سیاسی وعدم موضع گیری صریح نسبت به ساختار نظام سیاسی آینده واتخاذ مواضع دوگانۀ سیاسی، گروهها واحزاب گوناگون را بصورت ابزاری برای دستیابی به قدرت مورد استفاده قرار داد، تابعدها در اقدامی قطعاً غیراخلاقی به قلع وقمع آنان اقدام بپردازد وقدرت ورهبری را قبضه کند؟ چنانکه آینده نیز صحت این تحلیل را ثابت نمود.
دربخشی دیگر از مرقومه تان، با افتخار ازسخنرانی خود دردفاع ازعزل مرجعیت آیت الله شریعتمداری توسط جامعۀ مدرسین سخن گفته اید، بی آنکه دست کم معنای "عزل از مرجعیت " را توضیح بفرمایید. از چه هنگام درشیعه رسم بوده است که مراجع عزل ونصب می شده اند؟ مگر ملکۀ اجتهاد را می شود از کسی گرفت؟ ویا مثلاً مقلدین یک مجتهد را وادار نمود، از او تقلید نکنند؟ چرا حضرتعالی وبرخی همراهانتان آنچنانکه نسبت به بدعتهای سیاسی گذاشته شده در نظام حساسیت ودقت نظر دارید، پیرامون بدعتهای دینی که درسایۀ جمهوری اسلامی پایه گذاری می شوند، توجهی روا نمی دارید؟ که برای شما بعنوان یک روحانی وعالم دینی دومی از اولی واجب تر وشایسته تر است. آقای تاج زاده در اقدامی ستودنی ضمن اعتراف به این قبیل بدعتها وسکوت دربرابر آنها وبخصوص با یادآوری آنچه برآیت الله شریعتمداری گذشت، امروز هزینۀ این شجاعت خویش را درزندانهای نظام ولایت مطلقۀ فقیه می پردازد.
فرموده اید که سازمانهای امنیتی کشور، مردم را درجریان جزئیات حوادث آن زمان قرار داده واسناد اطلاعاتی مربوطه را چنانکه رسم تمامی ممالک مترقی وآزاد دنیاست، دراختیار همگان قرار دهند. اولاً آیا همین مطلب که آقایان حاضربه طرح این مطالب درافکارعمومی بشکل روشن وعلنی نیستند، جای تأمل نیست وزیر سؤا ل بردن کلیۀ موارد اتهامی نسبت به آیت الله العظمی شریعتمداری را نباید درپی داشته باشد؟ ثانیاً، آیا شما درشرایطی که رسانه های آزاد ونقاد درکشور جایی برای ظهور وبروز ندارند، می توانید به آنچه توسط نهادهای رسمی اعلام می شود، اعتماد کنید؟! که اگر چنین بود شما دردادگاه رأی ونظر ملت تا کنون بارها وبارها محکوم به خیانت وجاسوسی بودید! اتهام دست داشتن درکودتای نوژه به آیت الله العظمی شریعتمداری همان اندازه خنده دار است که اتهام کمونیست بودن شما وعضو بودن حضرتعالی در ک.گ.ب! واگر بنا برباورآن باشد، این را هم باید باور کرد که شما فارغ التحصیل دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو هستید!
آقای موسوی خوئینی ها! سخن از فیلم اعترافات آیت الله العظمی شریعتمداری گفته اید، وبرایشان از این لحاظ که ضعف نشان دادند، خرده گرفتید. من نیز شاید تا پیش از انتخابات 88 چنین خرده ای را براعتراف کنندگان می گرفتم، اما پس ازآنکه دیدم چگونه مبارزان با تجربه ای چون حجاریان، نبوی وابطحی که شکنجه های رژیم شاه را هم تحمل کرده بودند، چگونه در زندانهای ولایت فقیه وادار به انجام اعترافات تلویزیونی شدند، از درگاه الهی طلب عفو وبخشش نمودم. هرچند، امروز روشن شده است، که آنچه بعنوان فیلم چند ثانیه ای اعترافات آیت الله العظمی شریعتمداری درسیمای ولی فقیه، منتشر شد بخشی از یک مصاحبۀ مفصل تلویزیونی سه ساعته بوده است، که آقای ری شهری با یک برش گزینشی ازآن تنها به پخش این قسمت از سخنان آیت الله العظمی شریعتمداری بسنده نموده است، واساساٌ صدر وذیل مطلب ایشان معلوم ومشخص نیست. حال چگونه است که شما تلویحاً ضمن به رسمیت شناختن اعتراف گیری تلویزیونی به روش استالینی، تنها به پخش آن گله دارید، بی آنکه سخن از ستمها وفشارهایی به میان آورید، که درپی آنها وبرای جلوگیری ازخون ریزی بیشتر، آیت الله العظمی ناگزیر از توضیح وشرح تفصیلی ماجرا شدند.
آقای موسوی خوئینی ها! انگیزۀ این حقیر ازنگارش این سطور، بیان وتشریح این مطلب بود، که گذشته هراندازه سیاه وتلخ باشد، نمی توان آنرا نادیده گرفت وبا القای اعذار ناموجه به توجیه اش پرداخت. همچنانکه امروز بخشی از همراهان شما ناگزیر شده اند، اشتباهات وتقصر خود را درجریان کشتارهای تابستان 67 را بپذیرند، دیر یازود زمان آن فرا خواهد رسید که دایرۀ نقد ومحاکمۀ بنیادین اندیشه ها وعمکلرد خود را حتی به نخستین ساعات پس از پیروزی انقلاب گسترش دهید، چرا که راه آینده از پذیرش گذشته ونقد آن می گذرد.
حتی ازمنظر محاسبات سیاسی نیز اگر به این موضوع بنگیرید، امروز شما ودیگر اصلاح طلبان بشدت نیازمند همراهی طیف متدین سنتی جامعه ومراجع تقلید هستید. فقدان پایگاه اجتماعی درمیان این طیف از جامعه عملاً قدرت وتوان لازم برای فشار به حاکمیت برای گردن نهادن به اصلاح را ستانده است. اینگونه مواضع شما درتوجیه اشتباهات فاجعه بار آن سالها تنها به ازدست رفتن این پایگاه ارزشمند اجتماعی منجر خواهد شد. خود انصاف دهید که حتی از زاویۀ محاسبات مادی وسیاسی، ترجیح رضایت حاکمان بررضایت مردمان، عاقلانه وخردمندانه است؟!
هرچند سخن دراین باب مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود، اما درپایان از اطالۀ کلام تا همین اندازه نیز پوزش می طلبم، وبا آرزوی داشتن ایرانی آباد وآزاد که درآن شما ومن وهرایرانی دیگر، بتواند آزاد وسرافراز زندگی کند، شما را بخداوند یکتا می سپارم.
والسلام علی من اتبع الهدی
 

برچسبها:


محمود 12/25/2012
انشاءالله خداوند شما را از خواب زمستاني بيدار كند.شما امام خميني را نمي توانيد بشناسيد.خفاش به تاريكي عادت داردو از افتاب گريزان است

درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.