جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
خیزش های تجربه ایرانی و پاییز عربی

تاريخ انتشار : 12/3/2011



س – الف
ایران در دوره های گذار اجتماعی خویش به سمت آزادی و دموکراسی و کنش گری به سوی رهایی از استبداد گام های بلندی را برداشته که این وجه و توانمندی ایران را از بسیاری از کشورهای منطقه متمایز میکند ولی علی رغم خیزشهای بزرگ و گامهای بلند از دیر باز، اما هنوز به نقطه جهش و رهایی از استبداد اخلاقی و سیاسی به طور کامل نائل نیامده، برخی با خیزشهای اخیر کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تصور میکنند که ایران نسبت به دیگر ملتها عقب مانده و در این جهشها کشورهایی گوی سبقت را به حسب ظاهر بردند که به مراتب از تمدن و فرهنگ ایران و نسبت تحصیلات و یا آمار جمعیتی و تولید علمی فاصله بسیاری از ملت ما داشته اند و برای تسلی خاطر خویش خواسته و نا خواسته همه تقصیرها را بر عهده کسالت و تنبلی و هزینه ندادن جامعه و در یک کلمه عافیت طلبی مردم ایران گزارده و با ارائه پاسخی ساده و فرار از عمق تحلیل و نهایت فهم در میمانند.
در این مقاله سعی خواهد شد دلیل ظاهری عقب نشینی جامعه ایران از مبازره با استعمار با بررسی گذشته و تجارب ایران از دوره های پیشین به بیانی دیگربا توجه به عملکرد مردم ایران در جنبش سبز به نقش در آید  (ارزیابی).
اگر نقطه استبداد گریزی و مبارزه با دیکتاتوری را نهضت مشروطه بدانیم میتوان به چند دورهای چند گانه  تاریخ تحول و جهش و حرکت در ایران را اینگونه نام گذاری کرد:
1-نهضت مشروطه:
با آغاز سلطنت قاجاریه و سرکوب زندیان و حکام محلی و روسای عشایر، حکومت مرکزی با چند دهه تلاش به دست ناصرالدین شاه قاجار افتاده و با حضور افرادی مانند قائم مقام و امیر کبیر در جایگاه قدرت اجراییه و از سوی دیگر ارتباط با جهان در حال جهش علمی دول غربی و بیداری مردم در برابر فشارها ی اربابان قجری پدیده آزادی خواهی با ترور شاه در حرم حضرت عبدالعظیم آغاز و در دوره مظفرالدین شاه با حضور آزادی خواهان ملی و دینی بالاخره مردم با تلاشهای شبانه روزی راه را هموار کرده و دستور مشروطیت علی رغم میل شاه ناتوان صادر و نخستین مجلس ملی سعی میکند در اجرا قدرت شاه را محدود و بخشی از این قدرت را به نماینده گان ملت تفویض کند، اگر این حرکت را در پهنه عدد تاریخی بخواهیم بسنجیم 107 سال پیشاین حرکت به رغم همه سنگ اندازی های سنت گرایان از یک سو و سلطنت زده گان مست قدرت از سوی دیگر آغاز و سرانجام می یابد ، در حالی که منطقه خاورمیانه ، آفریقا و هندوپاک تا چین و آسیای جنوب شرقی هنوز در یک عقب مانده گی بسیار عمیقی به سر میبردند و تنها کشوری که همزمان با ایران تحولات خویش را پی گیری نموده و تلاش برای زدودن استبداد را سر فصل امور خویش قرار داد ژاپن بود. اصولا کشور های عربی وجود نداشت و دولت عثمانی بر تمامی ممالک اسلامی آن زمان به جز ایران و مایملکش خلافت میکرد و غیر از آناتولی تقریبا باقی تیول خلیفه عثمانی در عقب مانده گی مفرط و بهتر است بگوییم در توحشی اجتماعی به سر میبردند فهم آزادی و یا رهایی از استبداد اصولا مفهومی برای این ملتها نداشت و این سبک زندگی روشی حتمی و سرنوشتی محتوم محسوب و خواست خدا دانسته می شد .
بنا براین ایران در آن زمان به مراتب بسیار زیادی از بسیاری از کشورهای و ملتها پیشتر بوده، در این مرحله به دلیلی که میشود گفت در تمامی حرکتها و خیزشهای بعدی نیز این علت به انواع مختلف موجب شکست حرکتهای آزادی خواهی مردم ایران میگردد، حرکت و جهش به خوبی پیش رفته و منجر به پیروزی نیز میشد ولی راهی برای رفرم و پاسبانی از آزادی های به دست آمده پیش بینی نمیشد و گهگاه به دلیل وجود روحیه استبداد به عنوان عنصری اخلاقی در درون هر ایرانی یک به یک حرکتهای مردمی منجر به شکست میگردد.
مشروطه که با سر آغازی بسیار والا و اهدافی بلند و کشتگانی ارزشمند رخ مینماید یک باره در پی خیانت خواسته و ناخواسته روحانیون نگران از بهم ریخته گی اوضاع، به بهانه حفاظت از مشروعیت و شاه به سودای بازگشت به قدرت مطلقه پیشین به کمک قدرتهای خارجی مشروطه را مسخ کرده و مسیر را منحرف مینمایند .
2-کودتای رضا خانی :
با ضعف قدرت مرکزی به دلیل ستیز مردم با حکومت مرکزی و نبود فوج آماده و منظم و ضعف آخرین فرد از شاهان قاجار زمینه ها برای پیدایش سلسله پهلوی آماده میگردد، آنچه در تاریخ مدون آن دوره مضبوط است به اینگونه نقل مینماید که حتی رضا خان ابتدا با طرح جمهوریت و ریاست بر اساس غیر سلطنتی قصد حکومت داشت ولی برخی ملاحظات و فشار اقشار مذهبی و سنتی وی را به میل باطنی اش یعنی اعلام سلطنت سوق میدهد این دوره که به ظاهر خود رفرمی به حساب میامد باز جنبش آزادی خواهی دیگری را که نزدیک به ظهور بود را از مردم میرباید و نگاهی گذرا به وقایع پر شتاب آن زمان به ساده گی به ما میگوید که ایران آبستن حرکتی بزرگ و تکمیل کار نیمه مشروطه بود که تحول سلطنت و وعده های رضاخانی با برخی اقدامات بسیار شایسته ای مانند شبکه راههای بین شهری در سطح وسیع و مبارزه با برخی بیماریهای عمومی و برقراری امنیت و مقابله با تجزیه خواهان خوزستان و آذربایجان و.... حرکت و خیزش مردم کند و با بریده شدن سر جنبش با موج دستگیری و تبعید و زندان روشنفکران در آن دوره تمامی آمال استبداد ستیزی بر باد رفته و به بهانه رهایی از استبداد قجری به دامان استبداد پهلوی در می افتد اگر به خوبی دقت شود، این حرکت که توسط عمال خارجی با همکاری خود فروخته گان وطنی و نا امیدی مردم از تکمیل نهضت در دوره قبلی همراه بوده شکست خورده و به مانند زخمی ترمیم نیافته دوباره زخم میشود .
3-مصدق :
با تبعید رضا خان و اتمام جنگ جهانی اول و به روی کار آمدن شاهزاده جوان و بی تجربه دوره خیانت مکرر اطرافیان و خطر تجزیه مجدد پیش آمده و دولتهای استعماری نیز در حال خرد کردن دولت عثمانی به کشورهای بزرگ و کوچک نیم نگاهی هم به تحولات ایران داشته و از دور با گماشته گانشان جریانات داخلی را هدایت میکردند .
از 1320 تا 1332 به دلایلی که گفته شد رشد روشنفکری و آزادی آزادی خواهان از ظلم رضا خانی، ایران بار دیگر به آزادی نسبی و اقتدارملی میرسد که آن را مرهون مرحوم دکتر مصدق و یارانش می باشد .
در این دوره مردم، بارقه امیدی یافته و با ملی شدن صنعت نفت این امید به اوج خود میرسد ولی باز هم به دلیل بی توجهی به رفرم و پاسبانی از یافته های خویش به سرعت و ناگهانی با طرحی شبهه کودتایی به همراهی اوباش لباس شخصی، تمامی پیروزی های به دست آمده از دست میرود و مصدق به تبعید و حصر خانگی برده شده و باقی یاران اعدام و یا از کشور خارج میشوند در آن زمان تازه کشورهای از تخم بیرون زده استعمار ساخته به مانند مصر و لیبی و سوریه و عراق و .... با کودتای برخی افسران و کمک شوروی تازه تاسیس شده، با آرمان مبارزه با امپریالیسم از شکل سلطنتی به شکل نظامی تبدیل میشوند یعنی در دهه1960 تازه کشورهای منطقه به مرحله 1920 ایران دست می یابند .
جمال عبدالناصر ، قذافی ، حسن البکر ، اسد و برخی دیگر از نظامیان منطقه در نقش  مصلحان اجتماعی روند تکمیل دیکتاتوری نظامی را رقم میزدند .
با شبهه کودتای 1332 بر علیه دولت قانونی دکتر مصدق برای سومین بار ملت ایران  شاهد سرقت انقلاب خویش و سرخورده از حرکت خویش به کنج عزلت پناه برده و خموش و نا امید در فکر حرکتهای مسلحانه به حرکتهای زیر زمینی کوچک افراطی تبدیل میشود که در بخش مذهبییون فداییان اسلام ودر پی آن سازمان مجاهدین خلق و در جناح چپ حزب توده و سپس چریکهای فدایی، عمده ترین حرکتهای زیر زمینی بودند که زاییده شده و عضو گیری می نمایند، این حرکتها از 1332 تا 1352 در برخی حوادث با بروز واقعه ای کوچک گهگاه رخ نموده ودگر بار مردمان را  به لانه خویش باز میگرداند .
4-وقایع خرداد 1342:
اما در 1341 با فوت آیه الله بروجردی و آرزوی دیرینه تعصب آلوده افراطیون مذهبی، حرکت رو به انفجار مردم استبداد زده ایران منحرف شده و به عنوان دفاع از حقوق مردم و در حقیقت فقط به تبعیت از پیشوایان دینی در محدوده ای کوچک، پی گیری مطالبات خویش را مینماید که با سرکوب آماده شاه و عدم آمادگی سران مذهبی برای مقابله و سرخورده گی مردم از ربوده شدن جنبش، باز شاهد شکست حرکت اجتماعی ایران برای رهایی از سلطه دیکتاتور می باشیم .
1342 و 15 خرداد حرکت چهارم مردم ایران بود که به شکست منجر شده و تا 15 سال بعد در کنج عزلت گوشه میگیرد تا این طوفان با همراهی همه مبارزان از چپ و راست مذهبی و غیر مذهبی ملی و قومی در بهمن 57 با شعار بنیادی استقلال آزادی جمهوری اسلامی ظهور کرده و رژیم سلطنتی به رژیم جمهوری تبدیل می گردد .
در حالی که هنوز منطقه که اینک به 60 کشور بالغ شده در خواب نیز حرکتی به عظمت ایران در 4 دوره قبلی نیز نمی دیدند .
5-نهضت 1357 (انقلاب اسلامی):
اجتماع همه مخالفین دولت شاهنشاهی و سرنگونی آن در بهمن 57 با مشارکت اکثری مردم و گروهها و سازمانهای مبارز و وعده های مماشات و برقراری دموکراسی پیش از صبح پیروزی انقلاب و عوامل دیگر موجب شد که این مهم یعنی سرنگونی دیکتاتوری چندین قرنه پادشاهی و استبداد ارباب رعیتی محقق شده و ملت ایران را که قریب به 100 سال در عطش آزادی لحظه شماری میکردند به آرزوی دیرینه اش رهنمون نمایند ولی همه چیز در 3 سال اول انقلاب بر هم ریخت و به یکباره ملت با تجربه ای دیگر یعنی دیکتاتوری نو پایی بر اساس طبقه حاکمه مرکب از سنت گرایان و نظامیان و اقتدارگرایان انحصار طلب روبرو شد که هر بار حلقه خودی ها را تنگ تر از پیش کرده و با مرگ آقای خمینی نیز این انحصار طلبی پیش تر رفته و حتی یاران خمینی نیز از دور خارج شدند و باز حرکت بزرگ یک ملت زخم خورده و خسته رو به افول نهاد (در مقاله حذف و زدایش کاملا به توضیح شیوه و چراییت حذف اشاره نموده ام ).
در شش پرده تمامی کسانی که در صف مبارزین و انقلابیون محسوب میشدند چه مذهبی و چه لیبرال و یا گروههای چپ و حتی حکومتیان همراه از صحنه حاکمیت حذف و افرادی نوظهور و بی سابقه زمام امور را از مقابل و پشت صحنه در اختیار گرفتند و ملتی را به بهانه ظهور امام زمان و کشوری را برای آماده سازی این عقیده به گروگان گرفتند که این عمل بی شباهت با کاری که اسراییل با فلسطین نمود نیست .
پس از مرگ آقای خمینی و پیش از آن عزل مرحوم آقای منتظری و ترکیب سه گانه خامنه ای ،هاشمی و سید احمد خمینی به علاوه نیروهای پنهان حکومت یعنی بخشی از سپاه پاسداران که همیشه منتقد قشر روحانیون بوده و خویش را اصیل تر از ایشان میدانسته به همراهی سازمانهای عریض و طویل اطلاعاتی – امنیتی با نمایه وزارت اطلاعات پازل ربایش حرکت مردم تکمیل ولی تفاوت اساسی این بخش از وقایع مردم ایران با گذشته در آن است که در این مقطع هماره عده ای (حال به هر دلیلی) به عنوان حامیان توده ای و مردمی باند حاکم باقی میمانند و بنا بر همین دلیل نیز هزینه مبارزه با چنین ساختاری را برای مخالفین به شدت بالا میبرد . ولی باز میبینید که هنوز در کشورهای منطقه تا شمال آفریقا هنوز حرکتی به عنوان خیزش و بیداری و آزادی خواهی مردمی نشده و بلکه همراهی با دیکتاتوران رسم الخط بسیاری از مردم منطقه محسوب میگردید .
6-حرکت دانشجویی _ مردمی 1378 :
در این حرکت که ازیک تنش رسانه ای به یک جنبش خیابانی تبدیل می شود و تا قلب حکومت نیز پیش می رود با سرکوبی بسیار وحشیانه و بی تفاوت به ارزشهای شعاری حکومت زیر خاکستری از نا امیدی و عدم حمایت مردمی خاموش میگردد و عده بسیاری از دانشجویان و یا مردم همراه به زندانهای طویل المدت محکوم و یا به مرگهای ناخواسته دچار می شوند .
دلیل عمده این خاموشی را می توان همان تجربه 100 ساله مردم ایران از این باز خوردهای بی نتیجه و غیر هدفمند دانست که به دلیل عدم بلوغ ، نیاز و فهم و خواست و اراده سرنگونی و گمان بر تقلب و دزدی حرکت توسط گروهی دیگر در فردای هر حرکتی به ذهن خطور میکرد. در خیابانها شنیده میشد که هر کس بیاید همین است .از نگاه روانشناسی اجتماعی این سرخورده گی محصول تجربه ای است که در بخش پایانی به آنها اشاره خوایم نمود.
در هر صورت این حرکت نیز با وجود ضعف آقای خامنه ای در جایگاه رهبری ولی با عنایت به حمایت قاطع سپاه و برای اولین بار دخالت گروههایی به نام لباس شخصی (البته دلیل ذکر کلام اولین بار این بود که تا کنون به شکل منسجم و برنامه ریزی شده با تجهیزات و سازماندهی پیشین این گروهها در سرکوب شرکت نمی کردند بلکه بیشتر خود جوش و پراکنده بود مانند واقعه 14 اسفند دانشگاه تهران هنگام سخنرانی آقای بنی صدر) جنبش به کنج عزلت کشیده می شود و با حصر آقای منتظری و بایکوت آقای خاتمی در دور دوم ریاست جمهوری که بیشتر به دلیل مماشات وی با جریان اقتدار گرا است همه چیز دوباره بر هم ریخته و حکومت اجازه حضور جنبش آزادی خواهی در صحنه عمومی را نمی دهد .
هر چند که هر ساله در یادبود آن حرکت 18 تیر حرکتهایی نمادین و کوچک انجام میشود ولی با پشتیبانی گسترده مردمی همراه نبوده و در نهایت به خاموشی مطلق میگراید .
7-جنبش سبز 1388:
این حرکت که نیازی به شرح و بسط نداشته و تاکنون نیز برای حکومت مزاحمی مقتدر محسوب می شود نیز نتوانست قدرت را وادار به انقیاد به خواسته هایش نماید، در عین حرکت بزرگ مردمی و با نبود رسانه و دخالت قشر سنتی و برخی عوامل غیر ایرانی و با بهره از قوای تقدس ساخته گی و ریش سفید کردن های به موقع به شدت سرکوب و تاکنون نیز با همه توفیقاتی که به دست آورده نتوانسته حس درون و اعتماد به نفس لازم را به مردم و هوا خواهنش بدهد تا برای یک خیزش عمومی پر هزینه گامی به پیش گذاشته و با خواست جمعی، جنبش را به یک خیزش عمومی بی منازع و مقتدر و بی واهمه تبدیل کنند .عناصری از قبیل چند صدایی بودن تجارب ناقص گذشته، وجود مخالفانِ وطنی خارج نشین و داخلی، عدم تطابق اهداف ، شیوه و سازماندهی در میان معرکه گیران به اصطلاح اپوزسیون ، همراهی نکردن صنف روحانیون معترض به حکومت با موج عظیم مردمی و همراهی قشری از بیرون افتاده گان جناح اصلاح طلب با بیان خطوط قرمز فراوان و عواملی بسیار زیاد دیگر که در این مقال نمی گنجد موجب این شد که جنبش از تهران و گهگاه از چند شهر بزرگ دیگر عبور نکرده و باز به بایگانی خاطرات ملتی زخم خوردهو خسته از پرداخت هزینه های سنگین سپرده شود .
هر چند که حرکت 1388 و خیزش این باره در سطح منطقه جراتی بیشتر برای آزادی خواهی و رهایی از دیکتاتوری به اهالی آن داد و موجبات پیدایش عنوانی به نام بهارعربی شد ولی عواملی همچون اشغال افغانستان و عراق از سوی نیروهای ناتو و یا مشخصا آمریکا به همراه حس تحقیر و بلوغ اجتماعی نیز در ایجاد این فصل دخالت داشتند .که همین نیز موجب آن شد که حرکتها به شکل پیوسته و زنجیره ای ادامه یابد .
چرا جنبش ایرانی سر آمد منطقه و بلکه بخشی از جهان است ؟ این سوال را فقط با اشاره به سابقه آزادی خواهی و مرور همین مقاله به ساده گی میتوان بازیافت و بدان پاسخ داد. 107 سال از مشروطیت خواهی میگذرد و در این میان 6 حرکت بزرگ و کوچک منتهی به خیزشهای مردمی در کشور شده که به تنهایی در هر کشوری از کشور های منطقه موجبات سرنگونی حکومت را فراهم میاورد ولی به دلایلی که ذیلا ارائه می شود به خاکستر و خاطره تبدیل شدند :
1-بی برنامه گی در پس پیروزی بر استبداد
2-دو گانگی یا چند لایه بودن سرانی که جنبش ها را مدیریت میکردند .
3-وجود تجارب شکست خورده و نا امیدی از یک حرکت کامل منتهی به پیروزی حتمی و ماندگاری آن .
4-وجود نقادان گستاخ و بی پروا و بی اخلاق که به جای حمایت از حرکتها سریعا اصل حرکت را هدف قرار میدادند.
5-سیاست حذف یاران انقلابی و روحیه اقتدار گرایی فردی در امور سیاسی و غیر سیاسی .      
6-وجود قشری سنت گرا که اصولا با هر نوع تغییر و کنشهای تند اجتماعی به سرعت نگران شده و با آن می ستیزد.
7-خیزش مردمی پیش از بهبود زخم سرکوب قیام پیشین و پیدایش زخم مجدد با سرکوب و به فنا رفتن جنبش جامعه را نسبت به درد بی تفاوت میکند و این امر بازگشایی رمز بزرگترین علت به خاموشی رفتن جنبشها و حرکتهای آزادی خواهی در ایران است .
نویسنده معتقد است آخرین عامل یعنی تجارب سوء گذشته و عدم اعتماد به نفس و سران و مدیران جنبشها عامل میانی و اصلی است که از یک سو ریشه در بی بنیادی اخلاق در سیاست داشته و از سوی دیگر عدم تعهد یکایک ملتی به هم، علی رغم شعار های اسطوره ای و نمادین بسیار زیاد امکان اعتماد مجدد و همآوری برای بازیابی قدرت را به روی مردم بر می بندد.
تنها راهی که می توان متصور بود اصلاح بنیادین اخلاق سیاسی و بازیابی اتکاء به نفس ملی و قبول تکثر و تحزب با برنامه ریزی بسیار دقیق و آینده نویسی مشخص و واضح می باشد وگرنه روز از نو روزی از نو .
بنابراین نباید از خود بپرسیم چرا در کشورهای منطقه مردم بر حکومتهای خود به ساده گی پیروز شدند ولی ایران هنوز اندر خم یک کوچه باقی مانده !
بلکه این تجربه نخستین این کشور ها محسوب شده و تا رسیدن و ساماندهی و پیشروی راهی بس دراز به بزرگی بیش از 100 سال راه ملت ایران برای آزادی خواهی و نفی استبداد  پیش رو خواهند داشت . افت و خیز سالهای آینده را می توانیم پاییز عربی نیز بنامیم چرا که هر ملت برای رسیدن به آزادی باید علاوه بر فهم آزادی، تجربه آزادی مبتنی بر تکثر را بیابد که این میسر نمی شود مگر در افق زمان و بررسی تجربه دیگران.
مردم ایران برای هزینه دادن و قربانی شدن، شکنجه و زندان رفتن نیاز به دلیل واضح و برنامه مشخص دارند و حرکت به همراه تردید برای ریزش حاکمیت را به تجربه دریافته اند که نه تنها مشکل را به شکل بنیادی حل ننموده بلکه باری بیشتر بر دوش ملت افزوده ، پس هدف صرف سرنگونی حاکمیت ها نیست بلکه جایگزین مناسب و ثبات و تضمین قانونی و اخلاقی را نیز لازم دارد که فعلا کسی بدان نمی اندیشد.

 

**مصاحبه ها ومقالات مندرج در سايت رسام لزوماً ديدگاه رسام نمي باشد.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.