جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
نامه ای به رهبرحکومت ایران؛ شاه نرفت!

تاريخ انتشار : 12/20/2011



حجت الاسلام والمسلمین س- الف     

سلام بر ملت ایران و درود بر روان پاک شهیدان وطن از آغاز تا کنون
سه سوال از رهبر فعلی ایران
از رهبر فعلی ایران سه سوال دارم شاید که با بذل توجه و حوصله بخوانند و پاسخی به رعیتشان مرحمت نمایند :
1- شما که در نماز جمعه ای در سال 1366 صراحتا قدرت ولی فقیه را محدود دانسته و اجازه دخالت به ولی فقیه در حوزه فروعات دینی نمیدادید و آنچنان با خطاب تند رهبر پیشین نامه عذر خواهی نوشتید و سعی کردید مسئله را رفع و رجوع کنید پس چرا در بازنگری پس از انتصاب به رهبری با این تئوری مخالف عقیده تان یعنی قدرت مطلقه و ولایت مطلقه فقیه نه تنها معارضه نکردید که هیچ بسیار فراتر از قانون نیز مرکب به پیش راندید!، نکند چون که بر سر قدرت نبودید و در بازی سیاسی دهه اول انقلاب به دلیل ضعف قدرت اجرایی رییس جمهور، به دنبال کوتاه کردن سر دیگران برای سر بلندی خویش بودید که اگر این بوده از دیانت به دور و به خودی خود طبق همه مسلماتی که شما بدان شعار به فریاد می کشید از حیز انتفاع خارج و ولایتتان باطل است (البته اگر ولایتی از ابتدا برای کسی قایل بوده باشیم ) این چه رسمی است که اگر قدرت در جیب دیگران باشد باید ستاند و وقتی نوبت به خویش رسد تمامی قدرت را باید نگه داشت و بر آن افزود ، به نظر شما مقصود اصلی از ولایت فقیه این بود که کسی بیاید و مردم را صغیر و خویش را کبیر ایشان بنامد و عوام را سفیه و خویش را عاقل ترین بداند و یا همه رعیت و یک نفر ارباب ؟ یا ولایت به معنای قدرت معنوی است که همیشه باید مراقب حق ضعیفان و ستم دیده گان جامعه باشد و سعی کند حقی که خدا به انسان داده یعنی اختیار را پاسبان باشد و برای انسانها یعنی مسجود ملائک ارزشی بس سترگ در نظر گرفته و برای رساندن انسان به بالاترین مقام خویش همه چیزش را فدا کند در کدامین مکتب دینی و یا اسلامی و یا مذهبی به شما آموخته اند که با فشردن جامعه و عصاره کشی یا بهتر بگویم یار کشی تمامی ملت را سفیه یا مریض یا میکروب و یا.... بدانید و خویش را بر ملتی بزرگ چوپان و راعی و از این دست صفات برخوانید ؟!! من به عنوان یک مسلمان وقتی که به سیره و تعامل نبوی و علوی با مردمشان  مینگرم هیچ اثری از رفتاری که شما با ملت خویش داشته اید نمی بینم که هیچ بلکه بیشتر به سیره اموی و عباسی شبیه تر می نماید و استبداد و سلطنت را نمایان تر از ولایت الهی همراه با تقوی میبینم !
آیا این قدرت مطلقه و بی انتهای شما که روزی هم مورد نقد خود شما بود نیست که شما را به بیراهه کشانده و مثال آن سخن نیست که قدرت فساد آور و قدرت مطلق فساد مطلق ببار می آورد ؟ کمی به عاقبت خویش بیاندیشید و چار روز دنیا و چرب و شیرین قدرت را ننگرید که این و آن  و من و تو رفتنی هستیم یادم میاید در چند روز آخر عمر مرحوم آیة الله بهاء الدینی وقتی گفتم مرانصیحتی کن به خود اشاره کرد که من و وجودم و مرگم خود نصیحت است بنگر و ببین هر که باشی خواهی مرد و از یادها خواهی رفت و بدنت با خاک و روحت در افلاک با اعمالت محشور میشود ..چرا به فردای خویش و نابودی همه ارزشهای انسانی که با اطلاق دندان قدرت فراهم آمده بی توجهید بهتر است از حافظ بشنوید که میفرماید :
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند                        چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
چرا باید انسان مصداق آن کار باشد؟!!
2- شما که به خوبی میدانید نه مجتهد هستید و نه مرجع ! شما چگونه به خود اجازه دادید بدعتی دیگر از راه ایجاد رعب و ارعاب و تطمیع با ابزارهای مختلفی که در طول این 22 سال ساخته اید. با تامین امضای تحمیلی وجمع کردن امضا برای تایید مرجعیت خویش مسیر تقوا را به مسیر شیطان عوض نمایید؟ حتی در این حال نیز  صورت مسئله  عوض نمی شود چرا عند الله میدانید سواد لازم را برای اداره کلاس سطح حوزه را هم ندارید فکر میکنید نمیدانند و نمی دانیم که مطالب درسی شما را پیشاپیش آقایان رضوانی و جنتی به همراه صدها طلبه دیگر آماده کرده و بعد شما در کلاس به اصطلاح خارج فقه تان روخوانی میکنید و هیچ کس هم به جز تعداد ویژه ای که از قبل تعیین شده اند اشکالاتی طرح که پاسخ آنها را نیز از قبل برایتان آماده کرده اند عهده دارند تا صورت این به اصطلاح درس خارج برای دستگاههای خبری و عوام آماده باشد اگر نخوردیم نان گندم اما دیده ایم دست مردم برای من طلبه این نسایل قابل هضم نیست که یک روضه خوان منبری ادعای مرجعیت و بیان حکم خدا بکند و خویش را درمقابل نه ملت بلکه خدا نیز پاسخگو نداند ؟!
اما بدون توجه به مسئله حکومت و قدرت چگونه به خود اجازه میدهید مردم را به تقلید شما دعوت نموده بعد هم با جسارت بی نظیری که من تاکنون درهیچ مرجعی ندیده و نشنیده ام بر تفکیک مقلدین خارج و داخل کشور اصرار ورزیده و خویش را مرجع خارجی ها بدانید؟!! مگر تقلید داخل و خارج کشور می شناسد؟ چرا بدعتی را باب کردید که نه در شیعه و نه در اهل سنت نظیرش را کس ندیده !
با فتوای شما مردم حج میکنند ، نماز میخوانند و اعمال مذهبی خویش را ترسیم میکنند فتوا بازیچه نیست ، اجتهاد یک انسان تلاش گر با تقوای درس خوانده ای است که با هراس از خدا و با نگرانی از صحت و سقم نظر و مطابقت با حکم خدا صادر میشود شما که 33 سال در کوران انقلابید و به قول خودتان 16 ساله گی برای تحصیل به حوزه مشهد رفتید و نزدیک 15 سال هم ادعای مبارزه و  تبعید و زندان و این مقولات بوده اید این یعنی 64 سال مفارقت از علم و حوزه در حالی که شما 72 سال عمر دارید یعنی فقط 8 سال درس خوانده اید و این برای رسیدن به مقام یک روضه خوان و یا منبری شاید کافی باشد ولی برای مرجعیت و اجتهاد کافی نیست مگر شما ادعای نبوغی همچون انیشتین داشته باشید که من بعید می دانم! پس شما کی وقت مطالعه و تحصیل برای رسیدن به اجتهاد و سپس به مقام منیع مرجعیت یافتید مرجعیتی که 50 سال فقط باید خواند و نوشت و تدریس کرد تا شاید قابلیت افتاء یافت مرجعیت به مانند علوم آکادمیک یک رتبه علمی استکه با تلاش به دست مییاید حتی دکتری افتخاری در دانشگاههای جهان لعتبار علمی نداشته و فرد دارنده آن نمیتواند به استناد به آن در آن رشته پیشتر رود قصه کردان و کردان ها برگرفته از عمل شما است و هر بی سوادی که امروزبا آن در کشور مواجهیم از باب آنستکه شما باب مدرک تهی و جعل مقام علمی را باز کردید ! آیا فکر میکنید مرجعیت و فتوا هم مثل سیاست بازیچه دست هر انسانی است و با تعریف و تبلیغ همج الرعاع  و اطرافیان گرد شیرینی می توان حجتی برای خدا تولید کرد ؟ فکر قیامت خویش و هزاران مرد و زن و پیر و جوان نیستید که با تبلیغ و ترویج دروغ شما را به مرجعیت نشاندند و اعمال مسلمین را به ابطال کشاندند ؟ کدام کتاب فقه استلالی را تدوین و کدام شاگرد فقیه را به بار آورده اید که ما نمی شناسیم ؟ از بحث استاد میگذرم که در کارنامه شما با تناقضاتی که هست اسم استاد با زمان حضورتان در مدرس و مکتب هر یک سازگار نیست و هر بار به بهانه تیمار پدر وقتی را به بطالت کشانده و فرصتهای تحصیلی خویش را توجیه کرده اید ! آقای عزیز به رسم امر به معروف و نهی از منکر و از سر خیر خواهی میگویم دین مردم را رها کنید و به حکومت خویش بپردازید چرا میخواهید ما همیشه به جای یک انسان خوب شما را با شریح قاضی اشتباه بگیریم ؟! آیا مقام ریاست مطلقه برای شما کافی نبود که دست در دین و اعتقادات مردم کردید نه اینجا جولانگه هر کس است  ونه این شکار طعمه هر شکارچی ! شما نیز خوب میدانید که صالح این منصب نیستید پس یا رهایش کنید عاقبت بیاندوزید و یا به مهلکه روید که قرآن گفت:
اما شاکرا و اما کفورا.
3-  اطرافیان و حلقه نزدیک به شما و مدیران این کشور غرقه به ظلم این القاب را برای شما به کار میگیرند اگر صحیح
است و شما بدان راضی مستند این القاب را از کتاب خدا و سنت رسول و ائمه ع بفرمایید (البته اگر میدانید منابع فقهی و دلیل فقاهتی و و فرقش با دلیل اجتهادی را ) تا ما نیز بدانیم و لب فرو بندیم!
القابی همچون :
مقام عظمای ولایت
مقام معظم رهبری
امام المسلمین (به معنای خاص)
خورشید ولایت
ماه ولایت
ولی امر مسلمین جهان
آیة الله العظمی امام خامنه ای
نایب امام زمان
آیا به نظر شما مردم به علی چه خطاب میکردند فقط کافی است به نهج البلاغه مراجعه و آن را  تورق کرده و یا به آثار مکتوب و مستند روایی اهل بیت مراجعه کنید ایشان با نام و گهگاه بدون کنیه مورد خطاب مردم بودند و اجازه چاپلوسی و پاچه خواری به کسی نمیدادند و اصرار داشتند که در دهان مداحان خویش خاک بریزید (کنایه از ساکت کردن فوری فرد چاپلوسو تملق گر) و اگر در قرآن برای رسول اکرم آمده که نام ایشان را به مانند آنچه که رایج است میان خود نبرید از همین باب است که آنقدر خودمانی و نزدیک و گهگاه با شیطنت از ایشان نام میبردند که شائبه تحقیر رسول اکرم فرمان را از آسمان آورد تا مقام رسالت را حفظ نماید شما که از رسالت که هیچ العیاذ بالله مقام قدسی خدا را هم در شکافته و ما فوق اسطغوسات نشسته اید مگر در تاریخ و سیره نبوی در زمان حضور نبی در مدینه و نه مکه یعنی در اوج قدرت هر بادیه نشین و یا غریبه ای که به مدینه میامد و در میان جمع نمی توانست پیامبر را تشخیص دهد (بگذریم که صندلی شما از هر صندلی نشینی بلندتر بوده و هست ولی برای یافتن شما کافی است با یک نگاه به بالاترین جایگاه شما را بیابند ، در شان و جلال و مقام تمام مثال شاهان نه مثال پیامبرانجلوس میکنید) ! چرا که پیامبران به سودای طبابت و تعلیم مردم کوله خویش بر پشت نهاده و به دنبال این و آنند و ننشسته تا برایشان مدیحه سرایی کنند و مقام در غبغب قرقره کنند ! حتی بسیار شنیده ایم که گفته اید ما به جای من این ادبیات رسول خدا نیست بلکه ادبیات فرعونی است و تنه به جایگاه الهی زدن تعبیر میشود ، گویند روزی ناصرالدین شاه به آینه ای که از فرنگ آورده بود می نگریست که لبخندی زد و با صدای بلند گفت از خومان خوشمان آمد؟!!!
چگونه است که حتی در این مورد هم به منوب عنهم (پیامبر و امام) هیچ شباهتی ولو به ظاهر ندارید و یا شاید اسلامی که شما به آن آگاهید و می دانید و یا نسخه دومی از کلام خدا در جیبتان است که ما از آن نا اگاهیم که در آن وجیزه گفته که بگذارید بستایند و غلو کنند و باد کنند تا هم ملک و هم مملکت بترکد !
آیا سزاورا است شما را گاهی با یک خط و یا بیشتر تا حد یک صفحه در نامه ها و سخنرانی ها و نوشتجات بستایند باز خویش را جانشین آن نگار خط ننوشته محسوب کنید؟!
مگر در زمان نظام پادشاهی چه می کردند جز چاپلوسی و تملق و ستایش و کرنش؟!!
شاه را سایه خدا ... قدرتش را مطلق ... و دانشش را بی انتها معرفی میکردند و در عاقبت چه شد؟
این الملوک این ابناء الملوک ؟
من به عنوان وظیفه باز هم سوالاتی دارم و از باب خیر خواهی ابتدا برای انسانی همچون شما که در مرکبات نادانی خویش گهگاه گم میشود  مطالبی را طرح و از شما می خواهم برای پاسخ هم تلاش نموده و هم تا دیر نشده برای اصلاح اقدام کنید که اول بدبختی هر کسی تکبر است از سرنوشت شیطان تا پس او باید عبرت گرفت که در حضور حضرت ذوالجلال احدیت وقتی پرسیدند چرا سجده نکردی بر آدم گفت: خلقتنی من نار و خلقته من طین  آری من خاکم من از گلم من از دنیای دنیم و تلاشم عروج است به فضایل انسانی به تقوای الهی به اخلاق نبوی و به سیره علوی در حالی که سرچشمه همه بدیها در این میان تکبر است و پس آن نادیده انگاشتن دیگران آغازش !
به داد خویش برسید و خویش به محاسبه کشید که فردا دیر است "و ان العقبة لشدید" و قیامت در راه ، مردمی که همچو گوسپند می انگارید هر یک عزیزی از عزیزان خدایند که خداوند با مهر و رحمت خویش آفریده و برای هر یک هدفی متعالی در نهادش بنا نهاده این چند روز دنیا نباید من و شما را از وظیفه ای که در قبال خلق  خدا و خلق که با هدف آفریده و نوازش شده اند به دور سازد ،ایشان ارباب اند و شما خدمتگذار ایشان نه بر عکس  .
باز هم گفته ها هست که در نامه های بعدی به آنها خواهم پرداخت و هرگز نخواهم گذاشت پشت عزیزمان جناب آقای نوری زاد خالی شود ما نیز مثل صدها هزار ایرانی سوالاتی داریم که 33 سال است یا دندان گزیدیم و خون دل خوردیم و هیچ نپرسیدیم و یا با پرسش پاسخی جز زندان و شکنجه و بی داد بر آن نیافتیم یک بار و برای همیشه به عهد تکوینی انسان با خدایش باز گردید و بگویید بلی (الست بربکم قالوا بلی).
والسلام
یک طلبه حوزه علمیه
آذر ماه 1390
 

 

**مصاحبه ها ومقالات مندرج در سايت رسام لزوماً ديدگاه رسام نمي باشد.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.