جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
نامۀ هجدهم محمد نوری زاد وطرح اتهامات رهبری!

تاريخ انتشار : 1/15/2012



رسام؛
محمد نوری زاد، فیلمساز ومستند ساز ایرانی ومنتقد رهبر نظام ولایت مطلقۀ فقیه، سید علی خامنه ای، هجدهمین نامۀ انتقادی خود از رهبر ایران را منتشر نمود. دراین نامه محمد نوری زاد با هشدار به رهبری دربارۀ اوضاع کنونی اجتماعی- سیاسی از وی خواسته است، که زمان برگزاری انتخابات مجلس آینده را به فرصت دیگری موکول کند وتا ایجاد شرایط مناسب ومتعادل اجتماعی وسیاسی ازانجام انتخاباتی که می تواند آبستن حوادث بسیار ناگواری برای کشور باشد، دست نگه دارد. نوری زاد دراین باره می نویسد:
"اما اکنون، بنا بر انتشار آن دارم. به اين دليل که انتشار اين نامه، آنهم درست بيخ گوش انتخابات مجلس، نه يک حرکت مغرضانه و ناجوانمردانه، که عين درستی و فرصت سنجیِ مشفقانه است. شايد انتشار اين نامه، و سيل نامه هايی که بعد ازاين به سمت خانه ی شما روی خواهد آورد، جناب شما را برآن متمايل کند که زمان انتخابات را به فرصتی ديگرموکول فرماييد. معمولاً برگزاری انتخابات در يک کشور به شرايطی چند محتاج است که نخستينِ آن، وضعيت منطقی و متعادل جامعه است.
متأسفانه اين روزها روند اوضاع درکشورما متعادل نيست. شمّ درست رهبریِ شما اتفاقاً همين روزها بايد بکار افتد. ما صدای غلغل هزار حادثه را از درون اين جامعه می شنويم. ظهور اين همه بحران داخلی و بين المللی، و رواج و گسترش اين همه فضای امنيتی برای محدود کردن معترضان و منتقدان، و حتمی شدن اين همه انشقاق ميان مردم، و پرهيز معترضان ازشرکت در انتخابات، نشان دهنده ی اوضاع نامتعارف در کليتِ کشوراست. اطمينان دارم انتشار سيل آسای نامه هايی که بلافاصله بعد از انتشار اين نامه شما را مخاطب خود قرار خواهند داد، علاوه بر ترغيب جناب شما برای به تعويق انداختنِ زمان انتخابات، ما و شما را به گردونه ای از آزمونهای اعتقادی مان نيز درمی اندازد تا بداينم رفتار ما تا کجا با آنچه که پيوسته شعارش را می دهيم، تناسب دارد."
دربخش بعدی این نامه، نوری زاد از شبیه سازی های تاریخی رهبر رژیم ایران انتقاد نموده وی می نویسد:
"پيش ازآوردن اصل نامه اجازه بدهيد به يک خطای خودمانی اشاره کنم. اين خطا، هم توسط ما که مخاطبان آرام و شنوای شما بوده ايم، هم توسط شما که مبدعِ تلفيقِ تاريخیِ انديشه های خود بوده ايد، درميان ما رواج يافته است. منتها دربرآمدنِ اين خطا، شايد آن کسی که بيش ازهمه ی مردم ايران سهم و نقش داشته، خودِ شما باشيد.
بدون لکنت بگويم: اين شما بوده وهستيد که دراين سالهای رهبری، مرتب از ” عوام و خواص ” فرموده ايد، وازفتنه ها و توطئه ها و خروج مخالفان از گردونه ی اطاعت ازعلی(ع). اين شما بوده و هستيد که به تناسب روحِ سخن، ازعبرت های عاشورا سند آورده ايد. نيزبه تأسی از جناب شما، اين هواداران و امامان جمعه ی شما بوده و هستند که مرتب به سرنوشت خوارج اشاره می فرمايند، و معترضان را با آنان يکی، و شما را با علی (ع) مترادف می دانند. مگراين خود شما نبوده و نيستيد که مخالفان سياسی خود را به چونیِ سرنوشت طلحه و زبير انذارمی دهيد؟ طوری که شنونده ی سخنان شما بلافاصله می داند: کسی که مخاطبان خود را به گسستِ تاريخیِ طلحه و زبيراشارت می دهد، غيرمستقيم به علی بودن خود بشارت می دهد.
درتازه ترين گويشِ اينچنينی خود، درديدار با حاميانِ قمیِ خود به وضعيت فعلی ايران اشاره فرموديد. که: وضعيت فعلی ايران، همسنگ بدر و خيبراست. اين يعنی: جايگاه شما همان جايگاه پيامبراست و وضع مخالفين شما همان وضع کفارقريش و يهوديان مدينه.
اين ترادفِ بی دليل و بدون پشتوانه، گرچه در بزنگاههای نياز، مردمان عوام را به جانبداری ازما و شما بسيج کرده اما دربسياری از مواقع، به دشواری کارما نيزانجاميده است. رازاين دشواری را درهمين نامه با شما خواهم گفت. اما چرانگويم: ايکاش شما همچنان يک طلبه ی جويای حق باقی می مانديد وبا خطابه های شورانگيز خود به همه ی ما راه می نموديد و هرگز به جايگاهی که سرشاراز رسالت و مسئوليت است دخول نمی کرديد. بنا به تکرار همان علی علی ها، و عوام وخواص ها، و خوارج گويی ها، اکنون شما چه بخواهيد و چه نخواهيد، هرقدم تان با قدم های علی و اولاد علی مقايسه می شود، و دستگاههای اين نظام اسلامی نيز با: آنچه که پيامبرو امامان می گفتند و سفارش می فرمودند."
نوری زاد، دربخش بعدی نامۀ هجدهم خود، با شبیه سازی نظام قضایی امیرالمؤمنین امام علی صلوات الله علیه، خود درجایگاه یک یهودی شاکی از حاکم مسلمانان قرار گرفته وشکایت نامه ای را از رهبر ایران تنظیم نموده واز وی می خواهد که به این شکایتنامه رسیدگی نماید. موارد شکایت نوری زاد از رهبر نظام ایران بشرح زیرند:
" يک : شفاف نبودن مواضع پولی اميرالمومنين و نبود نظارت بر چند و چون هزينه های تحت امر وی.
دو: آسيب رسيدن به ذخاير انسانی و اعتباری و معرفتی و ايمانی و پولی مردمان ايران چه درداخل و چه در سطح جهان درزمان رهبری اميرالمومنين سيد علی خامنه ای. و اين که در زمان رهبری وی، اسلام از هرزمان ديگر خوار و خفيف تر شده و ايران درجدول های خفت جهانی، به مراتب بالايی دست يافته است.
سه: رواج فضای امنيتی و رعب و وحشت درکشور توسط دستگاه های تحت امر ايشان.
چهار: سرعت گرفتن فرارمغزها و کسانی که به هردليل درکشورشان احساس امنيت نمی کرده اند.
پنج: به حاشيه رفتنِ قانون در کليت کشور در زمان رهبری وی.
شش: برآمدن دزدان سيری ناپذيری چون سپاه پاسدارانِ تحت امرايشان و ورود بی درو پيکرِ اين جماعت به خط قرمزهای اقتصادی و سياسی و اطلاعاتی.
هفت: فرو شدن کشور به دامان حادثه های آسيب زا و تحميل تحريمهای بين المللی برکشور و حتی بدهکار کردن نسل های آينده به مجامع جهانی.
هشت: دايرشدن مجلس خبرگانِ بی خاصيت، و فيلترمشمئز کننده ای به اسم نظارت استصوابی برای آنکه علمای آزاده اما مخالف نتوانند به اين مجلس ورود کنند. وبه همين دليل، طولانی شدن دوران رهبری ايشان بدون اين که دستگاه ومرجعی شهامت آسيب شناسی اين دوران را داشته باشد.
نه: رواج سانسور شديد و از ريخت انداختن رسانه های ملی و مردمی و قفل بستن بر منبرها و تريبون ها.
ده: حقيرکردن ايرانيان درسطوح مختلف چه درداخل و چه خارج، بويژه حقيرکردن انديشمندان و کارشناسان و روحانيان.
يازده: خوار و خفيف شدن دستگاه قضايی ومجلس شورا، وبرزمين کوفتن شأن قضا و نمايندگی، و روبيدن مفهومی به اسم استقلال دستگاه قضا وروبيدنِ شهامتِ نقد و اعتراض از کليت مجلس.
دوازده: تربيت و گسيل اوباشان مذهبی به درخانه ی شخصيت ها وعلمای معترض و کوی دانشگاه و به هم زدن مجالس و تخريب منازل منتقدان درزمان رهبری وی و موضع گيری نکردن و پوزش نخواستن وی در اين خصوص.
سيزده: خنده دارشدنِ اصل انسانیِ “ممنوعيت ورود به حريم خصوصی مردمان” با ورود هيولاهای اطلاعاتی و سپاهی به داخل منازل مردم و دزديدن اموال شخصی آنان و شنود مکالمات تلفنی و انتشار اسرار خصوصی مردم دررسانه های جمعی درزمان رهبری ايشان.
چهارده: کشته شدن دهها نفراز منتقدان توسط دستگاههای تحت امرايشان و احاله ی اين قتل ها به صهيونيست ها و پرهيزاز پوزش خواهی و روشنگری و معرفی مقصران فاجعه های خاموش. و شکنجه و اعتراف گيری ازعاملين درجه ی چند اين کشتارها با اين رويکرد که آنان به دستگاهها ومحافل استکباری و صهيونيستی و مجامع فساد وابسته اند. شرم آورترين سند اين فاجعه ی فراموش نشدنی، نحوه و محتوای بازجويی از همسر سعيد امامی است.
پانزده: آگاهی از مرگ هزاران نفر از شهروندان بخاطر توزيع سوخت های غيراستاندارد و مرگ های ناشی ازانتشار سيگنال های آسيب زا برای ايجاد پارازيت و پرهيزوی از فراخوانی مقصرين اين فاجعه های جاری و ارجاع آنان به دستگاه قضايی.
شانزده: آگاهی ايشان از زندانی کردن و شکنجه ی معترضان سياسی با دادگاهها و رأی های از پيش مشخص و زندانی کردن رهبران جنبش اعتراضی مردم بدون تشکيل دادگاه و آگاهی مولای متقيان از پرونده ها و انواع شکنجه ی مأموران سپاهی و اطلاعاتی با متهمين از قبيل زندان انفرادی، ضرب و شتم، فحش و ناسزا، تهديد، ارعاب، بهم ريختن امنيت روانی و خانوادگی و خصوصی متهمين.
هفده: سلب حق قانونی راهپيمايی معترضانه از مردم معترض، بنحوی که در تمام مدت طولانی رهبری خامنه ای حتی يک مورد به مردم اجازه ی راهپيمايی داده نشد.
وهجده: ….."
وی سپس ازرهبر نظام ایران می خواهد تا بابرگزاری دادگاهی عادلانه به این اتهامات وارده پاسخ گوید:
"بديهی است اينها که برشمردم، فعلاً اتهام وادعاست ونه جرمی اثبات شده. شما می توانيد در محکمه ی مطلوبی که ما آرزوی برگزاری اش را داريم از خود دفاع بفرماييد. احتمال دارد مقصرباشيد يا ازهمه ی اينها مبرا شويد. مهم: حضور شما در آن محکمه است. و نشان دادن اين که: اگر آمريکايی ها با اعتنا به استقلال دستگاه قضايی شان می توانند رييس جمهورشان را به محکمه ای مستقل فرا بخوانند و جلوی چشم مردم دنيا مفتضحش کنند، نظام جمهوری اسلامی ايران نيز اين ظرفيت را دارد که به تأسی از آموزه های اسلامی خويش، رهبرکشور را بنا به شکايت يک شهروند، يک يهودیِ معترض، به دادگاه بخواند و از رهبر بخواهد به پرسش ها و موارد اتهامی پاسخ بگويد.
اگر با من به محکمه آمديد و شانه به شانه ی من در حضور قاضیِ خود و در جلوی چشمِ مردم ايران و جهان به شکايت منِ يهودی پاسخ گفتيد، ما و شما را معلوم می شود که هرآنچه در اين نظام دست به دست می شود، بويژه رفتار و مواضع و سخنان خود شما، متاثر از خّلق و خوی خوبانِ ايمانی ماست.
دراين صورت، منِ يهودی خواهم دانست، وهمگان خواهند دانست: قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، از حقيقتی آسمانی شيرمی نوشد ومسئولان نظام از رهبری تا رياست دستگاه قضا جز فرابردن اين حقيقت آسمانی، دأب ديگری ندارند.
واگرنه، آمديد و به شکايت من و به شکايت آنانی که حقوق تباه شده ی خود را از شما مطالبه می کنند، بهايی قائل نشديد، ويا حتی بلافاصله بعد از انتشار اين نامه، دستور بازداشت و شکنجه ی اين يهودیِ بدکردار اما شاکی را صادر فرموديد، به من و به همه ی تاريخ تشيع حق خواهيد داد که راه و روش حاکمان و پادشاهان زورگوی تاريخ را پيش پای شما فرش کنيم، و خاکستر تباه شده ی آرزوهای اين انقلاب نگون بخت را درمطلع فهم خويش بر سربيفشانيم، و قاضی شما و دستگاه های امنيتی و نظامی شما و نمايندگان و مأموران شما را دررديف عمله های ظلم جای دهيم."
در فرازهای پایانی این نامه، نوری زاد ازتک تک ایران برای نامه نگاری وتنظیم نامه های اعتراضی به رهبری، دعوت می نماید ودرتوضیح چرایی این خواستۀ خود، می نویسد:
"من با اجازه ی شما و با اطمينان از سعه ی صدر شما و امنيتی که شخص شما برای ما فراهم خواهيد آورد، و درراستای بازخوانیِ اين حق فراموش شده، واين که شکايت از حاکمان دريک نظام اسلامی، حق حتمی و غيرقابل انکار شهروندان است، ازهمه ی اقشارجامعه، ازنام آشنايان تا گمنامان، از نمايندگان ادوار مختلف مجلس، از قاضيان سابق و اکنون، از دولتمردان و کارشناسان، از دانشگاهيان، از دانشمندان و فرهيختگان و انديشمندان و روحانيان، از مهاجران و درخانه ماندگان، از نويسندگان و هنرمندان، از فرهنگيان و نظاميان، از زندانيان و خانواده های آنان، ازصنوف سياسی وحتی صنوف صنعتی و بازرگانی، از دختران وپسران جوان، بويژه از بانوان، چه درداخل و چه خارج، از آنانی که به هردليل جلای وطن کرده اند و درحسرت بازگشت به ميهن خود می سوزند، وحتی از روستاييان بی نشان، تقاضا می کنم دست به قلم ببرند و نامه هايی شکوه گون به دستگاه قضايی کشورمان بنويسند و شکايت های مصلحانه ی خود را از جناب شما مطرح کنند. البته بی آنکه قلم خود را به الفاظ ناشايست بيالايند.
با نگارش اين نامه ها، مردمان ما دريک حرکت خيرخواهانه وملی، به واشکافی و بازگويیِ خسارت ها و آسيب های سالهای رهبری شما خواهند پرداخت. بويژه آن آسيب هايی که شخص شما در ظهورآنها سهم و نقش مستقيم داشته ايد. قصد ما از طرح اين شکايت ها، هرگز به اين نيست که به قول آقای شريعتمداری کيهان و همفکران ايشان با جاسوسان و دشمنان قسم خورده ودرکمين نشسته ی کشورمان در يک جبهه قرار گيريم. بل می خواهيم اين سنت فراموش شده ی اسلامی را احيا کنيم و غبار از روی آن بزداييم. درست همان کاری که خود شما بايد دراين سالهای طولانی رهبری، از مردم و از دستگاهها و از مجلس خبرگان می خواستيد و نخواسته ايد.
نخستين فايده ی اين حرکت بزرگ اين است که ما به جهانيان اعلام خواهيم کرد: چرا ازما بد می گوييد؟ بياييد و خود به چشم خود ببينيد و خود قضاوت کنيد! اينجا ايران است. جمهوری اسلامی ايران. دراين کشور، همه ی اقشارجامعه، از درس خوانده تا بی سواد، از فقير تا غنی، ازنام آشنا تا بی نشان، همه می توانند ازرهبرشکايت کنند و او را به محاکمه فرا بخوانند و اصلاً نيز به زندان و تنگنا درنيفتند.
پس من با اجازه ی جناب شما، وبا اين تضمين که درجمهوری اسلامی ايران، نقد مسئولان و حتی نقد وشکايت ازشخص رهبری درراستای امربه معروف و نهی از منکر قرار دارد و هيچ عاقبت تلخ و هيج رفتار نانوشته ای برمنتقدين و شاکيان مترتب نيست، از همه ی مردم، بويژه آنانی که از شما بهر دليل شاکی اند و مجالی برای طرح شکايت خود نيافته اند، دعوت می کنم با امنيت کامل و بدون ترس و بدون لکنت از شما به دستگاه قضايی خودمان شکايت برند و طرح دعوا کنند. اين امنيتی که شما برای شاکيان و البته برای خود حقير تدارک می بينيد، نام شما را در امتداد حاکمان خوبی که سخن شاکيان خود را به دامان دشمنی درنمی اندازند و حتی به آن بها می دهند و خود با پای خود به محکمه می روند، ثبت و ضبط خواهد کرد."
متن تفصیلی واصل این نامه دروبگاه محمد نوری زاد، قرار گرفته است.
 

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.