جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
اصلاح طلبی وبازگشت به جامعه

تاريخ انتشار : 6/22/2012



سجاد نیک آیین
انتخابات خرداد 88 ومجموعه رخدادهای پیامد آن ودرخلسه فرو رفتن جنبش تحول خواهی حامل این پیام مهم به کلیت جامعۀ ایرانی بود که ؛ تغییر سیاسی درجامعۀ امروز ایران امری است بسیار پرمخاطره وهزینه بر.
فرضیه ای که امروز وپس از سه سال از آغاز جنبش سبز نادرستی آن به اثبات رسیده است، محوریت داشتن مطالبات سیاسی درجنبش است. باید اعتراف نمود که مطالبات سیاسی حتی درمیان پایگاه طبیعی جنبش سبز نیز، محور تمامی آنچه پایگاه اجتماعی طلب می کرد، نبوده وهنوز هم نیست.
هرچند شاید برای کسانی چون نگارندۀ این سطور وهم اندیشان من، تعمیم مطالبات سیاسی برکلیت جمعیت تحول خواه امری مطلوب باشد واز چنین تعمیمی هم، ضروری دانستن ایجاد تحولات بنیادین درساختار سیاسی کشور را اراده نماییم، اما درعالم واقع نمی توان ادعا نمود که مطالبات سیاسی با رویکرد تغییرات بنیادین از جنس آنچه مطلوب ماست، مطالبۀ عام وفراگیر جنبش سبز بوده است. درک این نکته وبنای تحلیل اجتماعی وسیاسی برآن می تواند دریافتن راهی برای برون رفت از بن بست نسبی کنونی مؤثر واقع شود. درواقع هدف اصلی این نوشتار توجه دادن به راهکارهای "گسترش" و"تعمیق" مطالبات سیاسی وشیوه های تزریق مطالبات سیاسی به لایه های زیرین جامعه است.
برای یافتن راه حل مناسب، باید به دنبال تصویری صحیح وتحلیلی دقیق از وضعیت اجتماعی موجود بود. غلبۀ دیدگاه سیاسی صرف ودرعین حال کلاسیک به جنبش سبز ، یکی از موانع فهم صحیح آن ودرنتیجه مدیریت آن بوده است، حال آنکه امروز وپس از گذشت بیش از سه سال از آغاز این جنبش می توان با نسبت بالایی از اطمینان اظهار داشت که جنبش دارای وجوه دیگری هم بود که به دلیل غفلت از آنها، به تحلیل رفتن جنبش انجامید.
اگر دراین مسأله که کلیت جامعه ویا دست کم اکثریت آن نظر به عدم مشروعیت جمهوری اسلامی وضرورت گذار از آن دارد، با یکدیگر به توافق برسیم، اما آنچه باید ازتجربۀ سه سال گذشته فراگرفته شود، آنست که بخشهای قابل توجهی ازجامعه، مطالبات سیاسی وتوسعه سیاسی را ذاتاً مطلوب نمی داند ومطلوبیت مطالبات سیاسی ناشی از طریقیت داشتن آنها برای دستیابی به مطالباتی با ماهیت مشخصاً اقتصادی است. مخاطره آمیز بودن وپرهزینه بودن مطالبات سیاسی، مسألۀ دیگری است که به فرعی کردن مسألۀ مطالبات سیاسی درسالهای اخیر، بصورت فزاینده ای دامن زده است وبخشهایی از جامعه را برآن داشته است تا به روشها وشیوه های کم هزینۀ دیگری را برای رسیدن به مطالبات اقتصادی خود روی آورند.
درعمل نیز همین مسأله بود که موجبات گرایش لایه های پایین تر جامعه به شعارهای عمدتاً اقتصادی جریان منسوب به رهبری را فراهم آورد.
همین تحلیل وچنین درکی از واقعیت اجتماعی موجود بود، حاکمیت ورهبری جمهوری اسلامی وجناح مقابل را به طرح شعارها وبرنامه های اقتصادی تشویق نمود ودرفرصت غفلت جربان تحول خواه ویا به تعبیر دیگر اصلاح طلب، توانست نظر بخشهای قابل ملاحظه ای از جامعه را به خود جلب نماید. احمدی نژاد وشعارهای پوپولیستی او را باید طرحی توده گرایانه از این واقعیت اجتماعی موجود دانست.
مهندس موسوی نیز با درک همین واقعیت موجود بود که درگرماگرم رقابتهای انتخاباتی سال 88، بر فساد اقتصادی گسترده در دولت وناکارآمدی دستگاه دولت درادارۀ امور کشور انگشت نهاد وتلاش نمود تا آرای عمومی جامعه با محوریت مطالبات اقتصادی را با خود همراه سازد. موضوعی که بدلایل متعدد از جمله غلبۀ حاشیۀ دارای مطالبات سیاسی برمتن دارای مطالبات اقتصادی، مورد غفلت ناخودآگاه قرار گرفت وبتدریج تحلیل رفتن پایگاه اجتماعی جنبش را موجب شد. البته باید اذعان داشت که بخشی از پایگاه اجتماعی جنبش نیز بدلایل متعدد دیگر از جمله عدم همراهی با مطالبات حدااکثری آن پراکنده گشت.
دیدار اخیر سید محمد خاتمی وعبدالله نوری وتمرکز گفتگوهای این شخصیت برجستۀ جریان اصلاح طلبی برمسائل ودغدغه های روزمره وملموس جامعه حکایت از آن دارد که دست کم بخشهای از اصلاح طلبان براین مطلب واقف شده ودرپی رفع این کمبود برآمده اند. آن چنانکه به گزارش برخی منابع خبری، محمد خاتمی و عبدالله نوری دردیدار اخیر خود برخی از نابسامانی های امروز ایران و نیز راه های برون رفتار از این بحران ها را مورد اشاره و نقد و بررسی قرارداده اند:”مشکلات شدید اقتصادی ، معیشتی ، افزایش شدید اختلاف طبقاتی و بی عدالتیهای اقتصادی و اجتماعی ، توسعه و رشد فراوان رانت خواری و عدم رعایت نظام شایسه سالاری، افزایش شدید بیکاری و عدم توسعه و پیشرفت واقعی در سال های اخیر علی رغم درآمد سرشار حاصل از افزایش شدید قیمت نفت ، نابودی بخش زیادی از اقتصاد و کشاورزی وصنایع به علت افزایش بی دلیل و غیر اصولی واردات و فربه شدن عده ای خاص در این مسیر، افول و سقوط سیستم بانکی و مالی کشور و به حاشیه راندن بدنه ی کارشناس و مدیران و برنامه ریزان متعهد و عالم ، ارائه آمار و گزارش های غیر واقع توسط مسئولان مربوطه به مردم ، گسترش شدید فساد اداری ، کاهش پایبندی به مفاهیم اخلاقی و اعتقادی در سطح جامعه خصوصا نسل جوان ،صدر نشینی و رشد متملقین و چاپلوسان قدرت و کاهش شدید انتقاد پذیری قدرت و طرد منتقدین ، تخریب باورهای دینی و بازیچه قرار دادن اعتقادات جهت ماندن بر مسند و قدرت به ویژه در میان مسئولان ، گسترش فرهنگ هتاکی، توهین ، افترا وتهمت نسبت به مخالفین و منتقدین از همه ی تریبون های رسمی و نبودهیچ امکان و رسانه ای برای دفاع توسط منتقدین، افزایش خرافات ، کاهش سطح علمی مراکز دانشگاهی و کاهش محسوس تولید علم و دانش و تحقیق ،عدم رعایت منزلت وجایگاه اساتید و چهره های علمی و فرهنگی و هنری ،دخالت و حضور گسترده سپاه در عرصه های گوناگون اقتصاد و سیاست ، افت شدید جایگاه ایران در سطح منطقه و جهان وعدم تاثیر مثبت ایران در معادلات و تحولات منطقه ، افزایش غیرعادلانه و غیر اخلاقی فشارهای جهانی خصوصا تحریم های بین المللی بر مردم ایران و زمزمه ی برخورد نظامی با ایران به دلیل تصمیمات و برنامه های مسئولان ایران در مسائل مورد مناقشه واختلاف با جامعه ی جهانی و کاهش شدید مشروعیت نظام در میان اقشار مختلف مردم“ را مهمترین چالشهای گریبانگیر کشور درحال حاضر دانسته اند.
همچنانکه دیده می شود، وجه غالب این گفتگو را مسائل اداری واقتصادی جاری درکشور تشکیل داده است. به نظر می رسد این بزرگان جریان اصلاحات بواسطۀ زندگی درمتن حادثه وتسلط بیشتر برروند جاری درکشور، درراه تدوین تاکتیک جدیدی برای اعادۀ حیات به جریان اصلاح طلبی باشند. این مسأله درصورت تحقق، مقدمۀ مذاکرۀ احتمالی با حاکمیت وچانه زنی دربارۀ دیگر مسائل را فراهم خواهد نمود. حرکت به سمت اتخاذ چنین تاکتیکی درکوتاه مدت، نمودهای بیرونی چندانی نخواهد داشت، اما می تواند تا مرز معرفی حمایت ازچهره ای غیرسیاسی وتکنوکرات حتی از افراد متمایل به اصلاح طلبان نیز پیش رود.
تأکید این دو چهرۀ شاخص جریان اصلاح طلبی به ضرورت اصلاحات همه جانبه برای برون رفت از وضعیت حاضر را باید گامی درجهت پیوند دادن مطالبات طبقات پایین اجتماعی با مطالبات پایگاه اصلی جنبش سبز، یعنی طبقۀ متوسط رو به بالا دانست. برقراری چنین پیوندی اولاً به اصلاح طلبان امکان بازجذب بخشهای تحلیل رفته ای از پایگاه اجتماعی را فراهم خواهد کرد ضمن آنکه اساساً بلوغ وتکامل فرآیند توسعه اقتصادی، پیش نیاز توسعه طبقۀ متوسط وبطور کلی مؤلفه های مورد نیاز برای دموکراتیزاسیون خواهد بود وتجربه هاشمی نیز نشان داد که از رحم دولت توسعه اقتصادی می توان تولد دولت اصلاحات را انتظار کشید.
هرچند بیم آن می رود که درشرایط کنونی رهبری حاضر به پذیرش اصلاح طلبان نباشد، اما آنچه دراین مذاکرات او را به پذیرش چنین مسأله ای مجاب وبلکه وادار خواهد نمود، تغییر تاکتیک اصلاح طلبی از حوزه های چالش برانگیز سیاسی به مناطق امن اقتصادی است. مقاومت رهبری دربرابر چنین تاکتیکی برای او بسیار پرهزینه خواهد بود، وحتی بفرض آمادگی وی برای تقبل چنین هزینه ای، درعمل هرچه بیشتر نظریۀ "اصلاح ناپذیر بودن" نظام را تقویت خواهد کرد. این امر هرچند تا اندازۀ زیادی با واقعیت منطبق است، اما اثبات آن بویژه برای جامعه نیازمند فرآیندی است، که نیروهای تحول خواه اگر بخشی از آنرا مدیریت نکنند، درهنگامۀ بحران توانایی اتخاذ تاکتیک مناسب برای دوران گذار را نخواهند یافت.


منبع: جرس

*مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.