جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
آیت الله بهشتی و تحکیم استبداد دینی- بخش ششم

تاريخ انتشار : 7/19/2012



علی افشاری
ویژۀ رسام
 
فعالیت های سیاسی و فرهنگی در سالیان آخر رژیم پهلوی 
در سال های 1354 و 1355 تفریبا فعالیت های سیاسی بهشتی مانند دیگر افراد و گروه های مخالف کاهش می یابد. انشعاب در سازمان مجاهدین خلق تاثیر منفی بر مبارزات نیروهای مذهبی می گذارد. برخی از زندانیانی که با حضور در مراسم سپاس، عفو گرفتند مدعی هستند که آیت الله بهشتی به آنان پیغام داده بود، بهتر است از زندان بیرون بیایند و حضور آنها در بیرون مفید تر است .
اما بروز حوادثی در سال 1356 و از جمله درگذشت مصطفی خمینی باعث  وقایع غیر منتظره ای شده وفضا برای شکل گیری حرکت انقلابی مساعد می شود. بهشتی با توجه به هوشیاری و درک درستش از زمانه متوجه این موضوع می گردد و بر فعالیت های تشکیلاتی خود می افزاید. 
در سال 1356 به همت جمعی از روحانیون طرفدار آیت الله خمینی پایه های تشکیل جامعه روحانیت مبارز گذاشته می شود. بهشتی در این جریان نقش جدی داشت. محمد موسوی خوئینی ها روایت می کند : «به همراه حجج  الاسلام امام جمارانی و کروبی تصمیم گرفتند که با ائمه جماعتی که در شمیران هستند و همفکرند جلساتی هفتگی برگزار کنند  محور این همفکری هم ارادت و اعتقاد به آیت الله خمینی و مبارزه با رژیم  شاه بود.» این جلسات با حضور این سه  سه نفر و آقایان حجج الاسلام حاج شیخ مصطفی ملکی، حاج سید هاشم رسولی محلاتی و حاج سید محسن هزاوه ای ،شاه آبادی، موحدی ساوجی و چندی بعد محمد مفتح … تشکیل شد و هر هفته هم منزل یکی از آقایانی بود که در جلسه حضور پیدا می کردند.(52)
پس از درگذشت مصطفی خمینی در اول آبان سال  1356 افراد فوق  تصمیم می گیرند جمع را گسترش داده  و از  دیگر روحانیون علاقمند به رهبر انقلاب  چون  آقایان بهشتی ، مطهری ، موسوی اردبیلی،امامی کاشانی، مروارید، مولایی، ناطق نوری، محلاتی، شجونی و… دعوت کردند . (53)
گسترش جمع باعث انگیزه یابی بهشتی جهت ایجاد یک تشکیلات منسجم می گردد. وی با محمد موسوی خوئینی ها ، محمد جواد باهنر ، موسوی اردبیلی و حبیب الله پیمان تصمیم می گیرند یک تشکیلات نیمه مخفی و نیمه علنی برای هدایت  وسازماندهی اعتراضات درست بکنند.طبق گفته موسوی خوئینی ها  بهشتی ایده ایجاد یک تشکیلات منسجم  و تهیه اساسنامه  را از پیام آیت الله خمینی  در سال 1356 گرفته بود که وی خطاب به علماء گفته بود  به کارهای خودتان تشکیلات بدهید که اگر روزی کلمه ای گفته شد به سراسر کشور برسانید. (54) 
اما پس از تدوین اساسنامه و معرفی افراد پیشنهادی برای شورای مرکزی طاهری خرم آبادی به بهشتی اطلاع می دهد که آیت الله خمینی با تشکیل حزب و تشکیلات مخالفت کرده است و گفته منظورم این بود که در سراسر کشور با علما مرتبط باشید که در مواقع لزوم از این ارتباط بتوانید استفاده کنید و مطالب به سرعت به سراسر کشور برسد.(55)
 اما بهشتی اعتنایی نکرده و به تکمیل اساسنامه ادامه می دهد. نام اختصاری تشکیلات “سامان” بود که از: “سازمان آزادی بخش مردم مسلمان ایران” گرفته شده بود. این امر  تبعیت محض بهشتی از  نظرات آیت الله خمینی را زیر سئوال می برد. 
جلسات و فعالیت حول این تشکل ادامه پیدا می کند اما گسترش پیدا نمی نماید.
پس از قیام 19 دی نیاز به گسترش تشکیلات بیشتر تر می شود.  بهشتی و دیگر روحانیون مبارز در آن مقطع انتظار پیروزی سریع نداشتند  و فکر می کردند سال ها کار طول می کشد و لذا در این پروسه طولانی تشکیلات خیلی نقش دارد.
آیت الله بهشتی در اواخر سال 1356 بعد از اینکه مشکل ممنوع الخروجی اش حل می شود از کشور خارج شده و سفری به اروپا و آمریکا می کند. در آن زمان سید محمد خاتمی عهده دار مسئولیت مرکز اسلامی هامبورگ بود. آمدن بهشتی باعث قوت قلب او  در  برگزاری موفق جلسه مشترک انجمن های اسلامی اروپا و آمریکا می گردد.
 خاتمی با پیشنهاد بهشتی و اصرار وی به هامبورگ رفت و جالب اینجا ست که بهشتی به او گفته بود باید خودت را اماده کنی که ده سال آنجا باشی .
 این مسئله نشان می دهد که بهشتی اصلا فکر نمی کرده سال بعد حکومت پهلوی ساقط می شود. بهشتی هدف خود از این سفر را ایجاد هماهنگی بین نیرو های انقلابی عنوان کرده است. 
وی در آمریکا به چند  ایالت سر می زند و از جمله با ابراهیم یزدی در تگزاس دیدار کرده و مدتی میهمان او می شود. ابراهیم یزدی می گوید  : « بهشتی مدتی هم پیش من در هوستون بود و بعد از آن جا یک ماهی به واشنگتن و نیویورک رفت. ایشان در جلسات ایرانی ها در واشنگتن و یا نیویورک حضور نیافتند و خبر نداریم که آقای بهشتی آن یک ماهی که در واشنگتن یا نیویورک بود چه کار می کرده است. آیا در آنجا تماس و مذاکراتی هم بوده است یا نه. » (56)
سفر به واشنگتن و نیویورک و نا معلومی اقداماتی که بهشتی در این سفر انجام داده است از سوی برخی مخالفین وی و مدافعان نظریه توطئه به منزله زد و بند او با مقامات وقت دولت آمریکا تفسیر شده است. این عامل و ملاقات های بهشتی با برخی از دیپلمات های آمریکایی در جریان انقلاب باعث شد تا برخی از روحانیون مخالف وی مانند محمد منتظری و  همچنین نیرو های طرفدار حکومت گذشته، برخی از چپ ها ، جمعی از نزدیکان بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق به وی اتهام وابستگی به سیا را بزنند. 
اما آنچه آنها تا کنون بیان کردند و یا ایجاد شبهه نمودند فقط یک حدس و گمان بیشترنبوده و سند و مدرک معتبری ارائه نداده اند. از طرف دیگر اگر واقعا ارتباطی بین سیستم امنیتی امریکا و بهشتی برقرار بود طبیعی بود دیدار های وی در داخل خاک آمریکا انجام نشود تا زمینه سوء ظن به او بوجود بیاید. 
طی مکاتباتی که با سازمان آزادی اسناد و مدارک در آمریکا صورت گرفته است هیج مدرک  وسابقه ای در این سازمان دال بر دیدار دکتر بهشتی با مقامات دولتی آمریکا و از جمله دیدار وی با مسئول میز ایران  در مقطع زمانی ادعایی وجود ندارد. لذا این ادعا ها و بخصوص ادعای ملاقات وی همراه با همسر آلمانی اش با مسئول میز ایران دور از واقعیت است.
البته اگر این دیدار انجام شده بود باز هم لزوما دلیلی بر  وابستگی نبود .می توان فرض کرد وی با توجه به تغییر سیاست خارجی آمریکا در دوره کارتر و اهمیتی که به شناخت از مسائل و در جریان قرار گرفتن از تحولات جهانی می داد به واشنگتن آمده تا دریابد سیاست جدید آمریکا در خصوص ایران چیست و در این مسیر تاثیرگزاری در راستای اهداف خود داشته باشد.
 البته سکوت وی در خصوص این سفر و نپرداختن به جزئیات آن بحث بر انگیز است و ایجا دشائبه می کند. ولی ادعای انتساب وی به آمریکا تا زمانیکه سند و مدرک محکمه پسندی ارائه نشود ، امری دور از واقع و غیر منصفانه است.
بازگشت وی از آمریکا مصادف است با جدی تر شدن اعتراضات در ایران . وی پس از بازگشت کار بر روی تشکیلات سامان را جدی تر ادامه داد و همراه با دیگر روحانیون چون مهدوی کنی  ، مطهری ،جواد باهنر، مفتح و هاشمی رفسنجانی در امر سازماندهی اعتراضات و هماهنگی راهیپمایی ها در اواخر ماه رمضان کوشید. آنها می کوشیدند با جمع کردن نیرو های نزدیک به خود سازماندهی تظاهرات ها  را در دست بگیرند. البته با نیروهای ملی و ملی مذهبی نیز همکاری  داشتند. 
ساواک طی گزارشی در این ایام می نویسد : « .... دو ماه پیش و هنگام اوج تظاهرات اخیر بهشتی به تهران وارد و در سازماندهی یکی از گروه‌های مذهبی که وابسته به امام خمینی می‌باشد شرکت داشته ... ضمنا رابطه بین بهشتی و دیگر فعالین این گروه‌های مذهبی با مهندس بازرگان محرز و مسلم است» (57)
در اوایل پاییز  بهشتی چند روزی با موسوی خوئینی ها در منزلی متعلق به دوستان موسوی خوئینی ها مخفی می شود تا خطر آدم ربایی ساواک مرتفع گردد. همچنین بهشتی مدعی بوده که برخی از دوستانش به وی توصیه کردند تا مخفی شود و گرنه زندانی شدن وی به حرکت اعتراضی آسیب می زند..(58)وقتی آیت الله خمینی به نوفل لوشاتو می رود  ،موسوی خوئینی به دعوت سید احمد خمینی به آنجا سفر می کند تا در کنار وی باشد. وی ماجرای تشکیلات را با آیت الله خمینی مطرح می کند تا تاییدیه او را گرفته و به بهشتی ابلاغ کند. وی اینگونه ماجرا را توصیف می نماید:
«چند روز گذشت تا موضوع را مطرح کردم وتهیه اساسنامه توسط  بهشتی را شرح دادم و نظر ایشان را گفتم؛ ولی امام در همان جلسه اول پیشنهاد را رد کردند و توضیح دادند که وقتی تشکیلاتی ایجاد می شود تمام مردم که در آن شرکت نمی کنند چون اگر اینطور باشد حزب نیست و نیاز به تشکیلات ندارد. پس یک عده شرکت می کنند و دیگران شرکت نمی کنند. اگر در راس این تشکیلات روحانیون باشند مردمی که در این تشکیلات شرکت نمی کنند به تدریج به صورت جمعیتی مقابل روحانیون در می آیند و این منشاء فاصله وجدایی بین بخشی عظیمی از مردم با روحانیون می شود. در ایران اگر بین هرکس با دیگری، بین هر جمعیتی با جمعیت دیگر و هر حزبی با حزب دیگر اختلافی رخ بدهد باز این روحانیون هستند که باید به صورت چتری بالای سر همه باشند و میانه را بگیرند و اختلافات دیگران را حل کنند اما اگر روحانیون حزب ایجاد کنند و تشکیلاتی راه بیندازند، این خود منشاء اختلاف بین روحانیون و آن مردمی می شود که در این تشکیلات داخل نشده اند. در این صورت چه کسی باید این اختلاف را حل کند و بتواند این روحانیون و سایر مردم را در زیر چتر خود جمع کند و اختلافشان را حل کند؟ شما اجازه بدهید دیگران اگر خواستند حزب تشکیل دهند و اگر مابینشان نزاعی شد که برای ممکلت خطر داشت، روحانیون دخالت کنند و نزاع بین آنها را حل کنند.» (59)
موسوی خوئینی ها می گوید بهشتی حتی در سفر به نوفل لوشاتو نیز نتوانست آیت موافقت آیت الله خمینی برای راه اندازی تشکیلات سامان را جلب نماید. علی اکبر محتشمی پور نیز در خاطراتش این مسئله را تایید می کند. 
بدینترتیب کار تشکیلات سامان به پایان می رسد. لازم به ذکر است برخی چون جعفر شجونی و احمد قدیریان مدعی هستند بهشتی میانه خوبی با موسوی خوئینی نداشته است و تفسیر وی از قران را مارکسیستی و خطرناک تلقی می کرده است. از آنجاییکه مدرکی برای این حرف ها وجود ندارد لذا راست آزمایی آنها دشوار است. همچنین علی اکبر ناطق نوری نیز در سا ل1360 پس از ترور بهشتی تلویحا محمد موسوی خوئینی ها را به برخورد دوگانه با بهشتی متهم کرده بود.
 
ادامه دارد
 
-------------------------------------
منابع :
52- مصاحبه با محمد موسوی خوئینی ها
 http://www.beheshti.org/?p=1549#more-1549
53- پیشین
54- پیشین
55- پیشین
56- http://didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=9577
57- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 609، ص 69
58-ر.ک 52
59- پیشین
 
 

* مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.
 

 

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.