جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
رهبر؛ از اعتراف به استیصال تا تهدید توخالی

تاريخ انتشار : 10/15/2012



رسام؛
اظهارات اخیر آقای خامنه ای درجریان سفر به استان خراسان شمالی، بیش از هر چیز نمایانگر وضعیت بسیار متزلزل نظام در عرصه داخلی وخارجی است. این اظهارات پس از آن صورت گرفت که بازارتهران شاهد اعتراض گسترده بازاریان به روند سقوط آزاد ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی بود. بخش اعظم سخنان رهبر نظام، هرچند مانند  همیشه به واگویی امورانتزاعی وبا فاصله کهکشانی از واقعیتهای جاری جامعه وسیاست، اختصاص داشت، اما با این حال بازتابی از واقعیتهای تلخ جاری درعالی ترین سطوح رژیم بود.
اعتراف به وضعیت فاجعه باراقتصادی جاری، بخشی از اعترافات اخیر آقای خامنه ای بود. وی با اقرار به اشتباه مسئولانی که نامی از آنها نبرد، خطاهای طبیعی این مسئولان  گمنام را در پیدایش وضعیت دشوار کنونی مؤثر دانست. اذعان به سقوط آزاد اقتصاد کشورازسوی رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه، که غالباً منش انکار بحران وحذف صورت مسأله را در بزنگاههای بحران در دستور کار قرار می داد، نشانگر رسیدن بحران به نقطه غیر قابل انکار است. اقتصاد درحال احتضار کشور درکنار ناآرامی های بازار که می تواند پیامدهای فوق العاده خطرناکی برای نظام داشته باشد، درنهایت رهبری نظام را برآن داشت تا برای تسکین افکار عمومی، درسفر اخیر خود ضمن اعتراف به وجود بحران، راه  فرافکنی در پیش گرفته وگناه وضعیت فعلی را بردوش مسئولان بیندازد، حال آنکه در حدود چهارسال پیش هم او بود که باورها وروش دولت کنونی را نزدیک به افکار واندیشه های خود دانسته بود.
البته آقای خامنه ای از شیوه مألوف خود در تقلیل خواسته ها ومطالبات مردم واعتراضات عمومی به اغتشاش گروهی اندک عدول نکرد وهمچنان بر محدود بودن این اعتراضات پای فشاری نمود. آقای خامنه ای برای دستیابی به مطلوب خود در مغالطه ای آشکار وبا قیاسی مع الفارق بحران کنونی اقتصادی درایران را با وضعیت جهانی اقتصاد مقایسه نمود واعتراضات جاری در کشورهای اروپایی را بعنوان دلیلی بر جهانی بودن بحران ومغرضانه بودن پوشش رسانه ای اعتراضات ایران ، مطرح نمود. این درحالیستکه درهیچ یک از کشورهای بحران زده که اعتراض به بحران اقتصادی درآنها درجریان است، پلیس ونیروهای امنیتی معترضان را مورد ضرب وشتم وحشیانه قرار نداده وسیاستمداران این کشورها نیز معترضان را عامل اجنبی واغتشاشگر نخوانده اند. بلکه با تشکیل نشستها، کنفرانسها وجلسات فشرده وتشکیل کمیته های بحران درپی چاره جویی برای حل بحرانهای جاری برآمده اند.
سخنرانی آغازین رهبر نظام در بجنورد که حقیقتاً باید آنرا سخنرانی "اقرار" قلمداد نمود، متضمن اعتراض وحمله به جامعه جهانی هم بود. توصیف "وحشیانه" از تحریمهای اعمال شده علیه نظام ولایت مطلقۀ فقیه بیش از هر چیز نمایانگر نفوذ تحریمها به بدنه اقتصاد مافیایی نظام وفروپاشی پایه های اقتصاد باند محور کنونی است، بگونه ای که تحریمهای شدید، توان نظام برای تدوام جاه طلبی های هسته ای خود را ستانده واز سوی دیگر واقعیت ناکارآمدی نظام کنونی را برای عموم مردم عریان تر نموده است. آقای خامنه ای با درک این نکته که مردم شخص او ودیگر مسئولان حکومتی وافراط گرایی آنها در سیاست خارجی را بعنوان مقصر اصلی دررسیدن اوضاع سیاسی اجتماعی کشور به نقطه کنونی می دانند، درمجموعه سخنرانی های خود تلاش نمود تا از خود رفع اتهام نماید. وی با بیان اینکه تحریمهای بین المللی محدود به امروز ودیروز نبوده است وربطی به "فلان تصمیم" رهبران کشور نداشته است، باز هم راه فرافکنی درپیش گرفت ودنیای غرب را به دشمنی با ایران، متهم نمود. بدون آنکه دلیلی واضخ وملموس برای این دشمنی اقامه نماید.
دروغ خواندن مدعیات جامعه بین الملل مبنی بر کاهش فشارها برایران درصورت توقف غنی سازی اورانیوم ونرمش درمسأله هسته ای، نکته دیگری بود که در    سخنان علی خامنه  ای، چندین مرتبه به آن اشاره شد. این اشارات را درجهان دیپلماسی، بعنوان نشانه ها ومقدمات تسلیم احتمالی وبرافراشتن پرچم سفید تسلیم قلمداد میشود. به تعبیر واضح تر، از میان اظهارات آقای خامنه ای می توان چنین برداشت نمود که اگر جامعه جهانی خواسته ومطالبه خود را تنها وتنها معطوف ومحدود به تعلیق غنی سازی کرده وصدق گفتار خود را درعمل ثابت نموده وتحریمهای بنیان برانداز اقتصادی را حتی اندکی هم کاهش دهد، نظام متبوع وی حاضر است دریک معامله بزرگ، درکلیت مسأله انرژی هسته ای هم تجدید نظر نماید. این اشاره رهبری هرچند ممکن است، تنها بعنوان تاکتیک وراهکاری برای به تأخیر انداختن سقوط نظام باشد، اما درهرصورت حکایت از  ویرانگر بودن تحریمهای اعمال شده از سوی جامعه جهانی وآثار بمراتب خطرناک تر آن در آینده دارد، که رهبر نظام ولایت فقیه علیرغم تمامی ادعاهای پوچ وبی اساس گذشته، این روزها بیش از هر زمان دیگری، درد ناشی از آنرا در به شماره افتادن قلب تپنده اقتصاد کشور، تهران، لمس می کند. بدین ترتیب نوشیدن جام زهری دیگر، توسط رهبر نظام چندان غیرمحتمل ودور ازذهن نیست.
اظهارات آقای خامنه ای وتلاش برای توجیه تصمیمات مطلقه ودیکتاتورمنشانه اتخاذ شده توسط وی، از وجود اختلافات گسترده میان سران نظام ومتهم شدن وی توسط بخشی از حاکمیت نظام ولایت مطلقه فقیه به رساندن نظام به نقطه ای برگشت ناپذیر در رویارویی با جامعه جهانی هم حکایت دارد. فرافکنی آقای خامنه ای وانداختن توپ در زمین جامعه جهانی، پاسخی مغالطه آمیز به این گروه از سیاستمداران ایرانی وازجمله هاشمی رفسنجانی است که او را مسئول درجه یک بحران کنونی می دانند.
نکته دیگر در اظهارات آقای خامنه ای درجریان سفر اخیر، که اتفاقاً کمتر هم مورد توجه رسانه ها قرار گرفت، شکوه وشکایت تلویحی وی از مرجعیت وروحانیت بود. وی با تصریح به اینکه هیچ شخص روحانی نمی تواند سرنوشت خود را از نظام جدا بداند وهمچنین اشاره او به اینکه هیچ یک از مراجع تقلید تضعیف نظام را جایز نمی داند، درحقیقت بیش از آنکه بیان یک واقعیت خارجی باشد، متضمن انتقادی خطرناک از مراجع تقلید ودرحقیقت مطالبه عملی مشخص ومعین از آنان بود.
با گسترش نارضایتی های مردمی از عملکرد نظام ولایت مطلقه فقیه، انتقادات مراجع تقلید، حتی طیف نزدیک به حاکمیت، نیز از عملکرد نظام بالاگرفته اند وعلاوه بر مراجع تقلید سنتی، مستقل ومعترض به حاکمیت، بسیاری دیگر از مراجع، حتی از میان برخی منسوبین به حکومت به جدا کردن حساب خود از حساب حاکمیت مبادرت نموده اند وحتی مراجع سنتی مستقل، لحن انتقادات خود از وضعیت کنونی را تندتر ودربرخی موارد آشکارتر هم نموده اند. آقای خامنه ای ضمن اعتراض به این روند، با تکیه برهراس افکنی، به روحانیت ومرجعیت نسبت به عواقب اندیشه استقلال از جمهوری اسلامی هشدار داده وضمن تهدید تلویحی این نهاد قدرتمند اجتماعی از آنان میخواهد که بعنوان بازوی اجرایی تبلیغاتی نظام ولایت مطلقه فقیه برای آرام کردن فضای ملتهب سیاسی اجتماعی وارد عمل شوند.
این مطالبه درحالی مطرح می شود که آقای خامنه ای بیش از هر شخصیت دیگر درطول تاریخ تشیع در محدود ساختن ومتزلزل ساختن جایگاه مرجعیت شیعه نقش داشته وعملکرد نهادهای امنیتی تحت امر وی وتلاش بی وقفه نظام برای تابع ساختن نهاد مرجیعت، بیش از هر عامل دیگری در خدشه دار ساختن اعتبار مرجعیت درایران نقش داشته است. گره زدن سرنوشت روحانیت ومرجعیت به سرنوشت نظام ولایت مطلقه فقیه، واپسین حربه آقای خامنه ای برای به انقیاد کشاندن مراجع مستقل والبته نشان از اوج درماندگی واستیصال وی در شرایط کنونی دارد، بویژه اگر بدانیم که او از آغاز رهبری تاکنون، به نهاد مرجعیت نه بعنوان یک نهاد مستقل ودلسوز برای کشور، بلکه به عنوان زایده ای در خدمت اهداف واغراض شخصی نظر داشته است وهمواره بعنوان یکی از کانون های بالقوه خطرآفرین به آن نگریسته است. برخوردهای امنیتی با مراجع تقلید مستقل ومنتقدان دلسوز برخاسته از این نهاد تنومند اجتماعی خود بهترین گواه براین مدعاست.
واپسین نکته ای که در لابلای اظهارات رهبر نظام بازتاب وسیعی دررسانه های یافت. ادعای او درارتباط با افزایش جمعیت وضرورت توجه به مسأله ازیاد نسل بود. مهمتر از درستی یا نادرستی این نظریه، توجه به انگیزه هایی است که ایشان را به سمت تکرار چندین باره مدعای خود واداشته است. درشرایط وجود بحران اقتصادی درکشور وبروز تردیدهایی  جدید درمورد کارآمدی نظام بویژه در عرصه های اقتصادی اجتماعی، آقای خامنه ای با مطرح ساختن چنین مدعیاتی وتاکید برتوانایی نظام درتأمین نیازمندی های حتی صد وپنجاه میلیون جمعیت، درحقیقت تلاش می کند تا بحران های اخیر را موقتی وگذرا وانمود کرده ونظام را دارای زیرساختهای لازم برای اداره جمعیت فوق العاده زیاد نشان دهد. این درحالیستکه نظام حتی در شرایط کنونی وبا وجود درآمدهای سرسام آور نفتی درسالهای اخیراز تأمین نیازهای اولیه وساده ترین ملزومات زندگی برای جمعیت کثیری از ساکنان کنونی ایران هم نا توان مانده است. جدا از این مانور تبلیغاتی، یکی دیگر از انگیزه های رهبری از مطرح ساختن چنین مدعیاتی نیاز نظام تحت رهبری آقای خامنه ای به نزدیک شدن هرچه بیشتر به الگوی ایده آل ایشان، یعنی کره شمالی است. رسیدن به چنین مدلی مستلزم، داشتن نیروهای نظامی بزرگ درکنار ملتی بزرگ وگرسنه ودر رنج است. با دور شدن از سالهای جنگ واعمال سیاستهای تحدید نسل توسط خانواده ها بواسطه دشواری های اقتصادی وتشویق های حکومتی در این جهت، امروز نظام بطور محسوس کاهش تعداد مشمولین خدمت نظام وظیفه را لمس می کند.
برای رژیمی که شبانه روز بواسطه رفتارهای تحریک امیز خود با خطر جنگ روبروست، داشتن نظامیان آماده باش، بیش از هر چیز دیگر ضروری است. آقای خامنه ای با مطرح کردن این مسأله درحقیقت درپی آماده ساختن لشکر برای جنگ احتمالی آینده است. البته نکته ای که آقای خامنه ای دراین میان عامدانه وآگاهانه آنرا به فراموشی می سپارد آنستکه پذیرش سیاستهای کاهش جمعیت درحقیقت محصول تنگناهای اقتصادی است، که نظام تحت امر ایشان برای مردم فراهم آورده اند.
بطور خلاصه می توان چنین نتیجه گرفت که سخنرانی های اخیر آقای خامنه ای بیش از هرچیز آشکارکننده استیصال ایشان وشکست کامل سیاستهایی است، که وی بویژه پس از دوران اصلاحات، خود شخصاً عهده دار طراحی واجرای آنها بوده است.
 
گروه تحقیق وپژوهش رسام

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.